گاه نوشت های یک نویسنده

میدانم که این بازی روزی تمام خواهد شد،اما حتی اگر بازنده هم باشم؛ میخواهم که خوب تمام کنم.


توهمی به نام برابری جنسیتی

یادم می‌آید یکبار یکی برگشت بهم گفت برابری جنسیتی وجود ندارد و هیچوقت هم نمی‌تواند به وجود بیاید.

حالا می‌توانم حرفش را تایید کنم. به طور قطع می‌توانم حرفش را تایید کنم. وقتی فکر می‌کنم که قرار است حداقل ۳۰ سال آینده‌ی عمرم هرماه پریود شوم و هر بار دو روز قبلش را درد بکشم و دو روز اولش از درد روی زمین مثل مار به خودم بپیچم و ۵ روز آخرش هزار تا فعالیتم را حذف و کم کنم دیوانه می‌شوم. انگار هیچوقت تازگی‌اش را برایم از دست نمی‌دهد: اینکه هر بار کلی عصبانی شوم و سه روز متوالی فکر کنم که چرا یک جنس باید چنین درد احمقانه‌ی بی کاربردی را حداقل ۸۴ روز در هر سالش و چندین سال در کل عمرش بکشد. چرا حداقل مقادیر درد مشابهی برای جنس دیگر وجود ندارد؟ یا چرا باید اسنپ بسته‌ی نوار را در پلاستیک مشکی بیاورد؟ دردش را که می‌کشم، پنهانش هم باید بکنم؟

یا به این فکر کنم که این همه قرص و مسکن کوفتی که چند ساعت طول می‌کشند تا عمل کنند، چقدر برای بدنم عوارض دارد؟ یا اینکه هر بار در ماه که حداقل سه روز به خاطر این حجم از درد از همه‌ی برنامه‌های کوفتی‌ام عقب می‌مانم را کی می‌توانم جبران کنم؟

هیچوقت روزهای مدرسه را یادم نمی‌رود؛ فقط من نبودم؛ هر دختری که پریود می‌شد و یکهو وسط کلاس پیچان پیچان اجازه می‌گرفت بیرون برود. یاد خودم میافتم که یکبار آنقدر در مدرسه درد کشیدم که زیر میز افتاده بودم و کمرم را به پایه های سرد نیمکت فشار می‌دادم بلکه آرام شود‌.

جایی خوانده بودم قبیله‌ای آفریقایی هنگام زایمان زن طنابی دور بیضه های مرد می‌اندازد تا زن هنگام زور زدن بکشد. چرا؟ تا درد برابرسازی شود. ایده‌ی بی رحمانه‌ای به نظر می‌رسد اما به نظرم آنقدرها هم بی منطق نمی‌آید‌. دوست دارم هربار که پریود می‌شوم یقه‌ی هر مردی که سر راهم می‌بینم را بگیرم و توی صورتش داد بزنم اصلا تو هیچوقت دردی که من می‌کشم را حس می‌کنی؟ 

درد بی‌خود احمقانه ای که من می‌کشم.

در نهایت، خجالت و شیمینگ نهادینه شده در جامعه تیر آخر فروپاشی روانی‌ام را می‌زند. اینکه باید بگویی"مریض شدم"، "عادت شدم"، "نماز ندارم".

آخر "مریض" دیگر چه کوفتی است؟

در آخر هم هورمون ها سنگ تمام می‌گذارند. شروع می‌کنند به سرزنش کردن که: این همه زن در تاریخ پریود شدند تو هم یکیشان. احتمالا نسبت به بعضی ها درد بیشتری می‌کشی اما چرا انقدر ضعیف عمل می‌کنی؟ باید بتوانی بلند شوی و عین شیر کارهایت را بکنی! حتی شده ۵ تا مسکن بنداز بالا اما کارت را بکن! انقدر نازک نارنجی نباش، انقدر شکننده نباش، انقدر ضعیف نباش، ضعیف نباش، ضعیف نباش...

 

+امروز روز جهانی دختر هست :))

++کامنت ها باز است چون حوصله ندارم به هوای "یه وقت معذب نشن که حتما باید کامنت بذارن مخصوصا تو همچین موضوع شرم آوری!" کامنت ها را ببندم. احتمالا اگر زن هستید و این را می‌خوانید تا حدود خیلی خوبی می‌فهمید من چه می‌گویم. اگر هم مرد هستید خوش به حالتان :))) بروید کیفش را بکنید.

بنظرم هر کدوممون توی زندگیمون سهم خودمون رو از درد میکشیم و اگه میبینی مردی هست که درد نمیکشه جایگاهشم خیلی بالا نیست و نباید اصلا نگران مقایسه خودت و اون باشی. 

 

آخه اون "سهم همگی از درد" رو که همه‌مون می‌کشیم مهدی‌. ولی زایمان و پریودی یه درد اضافه تره که همه‌ی افراد یک جنس تجربه‌ش می‌کنن و افراد جنس دیگه نه.
 و نهایتا بحث مقایسه هم نیست. بحث اینه که این مقادیر درد من رو(و امثال من رو) هر ماه از روتین زندگی میندازه. تو فکر کن روز آزمون سراسری، یا مصاحبه کاری،( یا هر بخش مهم دیگه ای که می‌تونی فکرشو کنی) اون دختری که سر جلسه داره درد می‌کشه شرایطش با اون پسری که نمی‌کشه یکسانه؟ حتی اگه شرایط اضطراب و تلاشاشون برابر باشه، نهایتا اون روز عدالت از دست میره. طرف شاید مصاحبه‌ش رو خراب کنه و کنکورش رو از اونی که میتونست خیلی عالی بده سطح پایین تری بده.

صد در صد درست میگی و سیستم ارزیابیمون وقتی یه جوریه که ۳۰۰.۰۰۰ نفر تو ۴ ساعت قراره سنجیده بشن خب خیلی انتظار عدالت نمیره تو هیچ بخشیش.

ولی مطمئن هستم که کسی که بالای نمایش نشسته و داره نگاه میکنه عادل هست و هر اتفاق خوب و بدی رو سر جای مناسبش به وجود میاره تا مسیرمون رو کنترل کنه. ماها قرار نیست همیشه برنده بازی باشیم و یه زمانی لازمه منفی ها رو بچشیم تا شایسته مثبت ها بشیم

مگه نگاه دینی بتونه آرومم کنه.
مرسی از کامنتت :))

اتفاقا خودتو با نگاه دینی گول نزن 

با گفتن اینکه حکمتی تو کاره و ... خودتو آروم نکن 

دهن دخترا واقعا سرویس شده سر این موضوع ، چیو میشه انکار کرد این وسط 🤷‍♂️

 

بحث گول زدن نیست. من باید برای این قضیه یه دلیل پیدا کنم که حس نکنم من و چندین میلیون نفر دیگه داریم سر هیچی درد می‌کشیم. چون هیچ چیزی نمی‌تونه بی علت باشه دیگه می‌تونه؟
نمی‌شه. هیچی رو نمی‌شه انکار کرد :))

آقا مگا نگاه دینی گول زدنه؟ XD

بحث انکار هم نیست که‌.

من خودمم‌ کل این قضیه رو درک نمی‌کنم. درسته که من خیلی از این چیزایی‌ که تو می‌گی رو تقریبا اصلا تجربه نمی‌کنم، اما بازم کل اوضاع برام سوال‌برانگیزه‌.

ولی آیا حالا که کاری درموردش ازمون‌ برنمیاد، راحت‌تریم که فکر کنیم حتما یه دلیلی داره و نمی‌دونیم، یا عذاب خودمونو‌ با چیزای دیگه بیشتر بکنیم؟

منم‌ خیلی وقتا‌ نمی‌تونم صدای توی سرمو‌ خفه کنم‌ که بهم می‌گه‌ یعنی چی که دلیل داره و می‌خوام اصلا نداشته باشه و... ولی خب یه وقتایی هم فکرِ بادلیل‌ بودنش‌ حس بهتری بهم می‌ده و دلم نمی‌خواد اینو‌ از خودم بگیرم‌.

 تنها دلیل منطقی ای که میشه پیدا کرد رهنمود های پزشکیشه،یعنی خب دفع یه سری سموم و غیره که خب من یا خوندم حتی باعث میشه عمر خانم ها بیشتر از آقایون باشه.

ولی بازهم با دردی که تحمیل میشه،نمیشه توجیه شد.

من بیشتر از هرچیزی با رده سنی مشکل دارم،میدونین خب چرا همچین فشار بزرگی باید از ده دوازده سالگی رو یک دختر بچه تحمیل شه؟ نمیخوام کفر بگم ولی اسلام خیلی جاها در حق دخترا نامردی کرده،یک دختر از نه سالگی باید آروم یخنده،حجاب بگیره و با بقیه پسر ها بازی نکنه،در صورتی که پسر ها تازه از ۱۵ سالگی نماز خوندن براشون واجب میشه.

و به چشم دیدم برای یه دختر بچه چقدر کنار اومدن با همچین فرآیندی براش سخته.

مثل گرفتن آزادی و شادیش تو چند روز میمونه.

و فکر کنم هیچ وقت تا آخر عمر راجب اینکه چرا اینقدر زود رخ میده قانع نشم. 

مسئله دیگه هم دیدن زن ها فقط به چشم وسیله برای بقای نسله،که واقعا زشت و قبیحه،تو قدیم‌هم که بدتر بود،میشه گفت زشت ترین کاره که بگیم زن ها به خاطر محدویت هاشون،عادت ماهیانشون ضعیفند و باید بشینن خونه.گاهی وقت ها خیلی زن ها بیشتر از مرد ها درد میکشن.

اصلا حالا که بحثش باز شد(xD)  به غیر از درد های کشنده و مسکن نیازش که بگذریم،اضطراب و عصبانیت رو هم باید در نظر بگیریم،قبول نیست تو یه چرخه مشخص هر روزش حال روحیمون بهم بریزه و درد بکشیم :/

والا پریودی ب اعصاب منم ریده . از دردش بیزارم و این حجم از عصبی بودن رو نمیتونم تحمل کنم.همچنین تحریکات مغزیم ب سمت خودکشی حتی اگر تو حالت نرمالی باشم قبل از پریودی اود میکنه. 

بعدش به عنوان یک زن وقتی اعصابم خرابه باید بشنوم که پریودی؟ تو گه میخوری که اعصاب خوردی من از شرایط رو به صورت کلی میچسبونی به سرتیتر پریودی.

من شخصا خوشم نمیاد کسی ازم راجع به پریودیم بپرسه.حالا باید به خاطر این که دلم نمیخاد حتی نزدیک ترین ادم مذکر زندگیم ازم راجع به پریودیم بپرسه باید بشنوم وای چقدر تو متعصبی.مذهبی هستی؟ چطوری ای؟

اخر چه مرگتونه جماعت.

از گونه انسان بی زارم.

واقعا درد پریود خیلی وحشتناکه. اون بی اعصابی و افسردگی قبلش (PMS) خیلی بده. 

ولی باعث سلامتی میشه چون خون کثیف خارج میشه. از خیلی خانم ها شنیدم که میگن از وقتی یائسه شدیم زیاد بدن درد میشیم و کلا وقتی پریود میشدیم خیلی سالم تر بودیم. 

و یک چیز دیگه، اینکه درد پریود کفاره گناهه. یعنی خانم ها هر ماه کلی از گناهانشون بخشیده میشه ولی مردا اینو ندارن. 

 

یکی نوشته بود که دخترا از نه سالگی باید حجاب بگیرن و نماز بخونن ولی پسرا تازه از پونزده سالگی...

درسته که پسرا دیرتر نماز خوندن بهشون واجب میشه ولی خانم ها و آقایون تا پنجاه سالگی تعداد مساوی نماز میخونن چون خانم ها ماهی یه هفته میرن مرخصی :)

پس اینجوری نیست که چون پسرا دیرتر به تکلیف میرسن، ما باید بیشتر نماز بخونیم.

 

خب از موضوع اصلی خارج نشم :)

من خودم، با اینکه خیلی درد میکشم موقع پریود، و پی ام اس هم دارم، خیلی با پریود مشکلی ندارم به همون دو دلیل. ولی این خیلی بده که پریود تابو شده و نوار رو تو پلاستیک مشکی میذارن و هیچ کس نباید بفهمه که پریودی :/

 

 

پرنیان همین الان یه شیشه شیره انگور سفارش بده و از همین امروز شروع روزی یه قاشق توی آب بریز بخور. بعد از یک ماه مصرف اگر دردت کم یا غیب  نشد بیا منو بزن! یادت نره ها! خیلی وقتا درد و اختلالات قاعدگی مال کمبود آهنه و غذای نادرست. شما همین قلمو اضافه کن و آمارش به من بده

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بارها گفته ام که من درکتابهایم خلاصه میشوم و کتابهایم در من. گاهی با سهراب سرمست میشوم و گاهی با فروغ مغموم. ولی مهم همین است که من هم، یک انسان، مثل همه ی انسان های دیگر، اشک میریزم، میخندم، عصبانی میشوم، اشتباه میکنم و زمین میخورم.‌..
تنها کسانی که صمیمی ترین و صادق ترین دوستانم بوده اند و خواهند بود، نوشتن و خواندن هستند...
پس من، با تمام اشتباهات و شور و شیرین های دنیای نوجوانم، آنقدر زمین میخورم تا یک روز بلند شوم روی قله بایستم و با یک لبخند دردمند زمزمه کنم که موفق شده ام :)

Designed By Erfan Powered by Bayan