گاه نوشت های یک نویسنده

میدانم که این بازی روزی تمام خواهد شد،اما حتی اگر بازنده هم باشم؛ میخواهم که خوب تمام کنم.


روش های مبارزه در برابر نابودی خلاقیت یا چگونه از روحمان در مدرسه محافظت کنیم؟

 

پادکستی که صبح گوش کردم یکجورهایی جواب تمام این سوال های و فکر های چندوقت اخیرم بود.

مدرسه‌م خیلی خوب هست. از نظر امکانات، معلم ها، درس ها. ولی موضعم جو و فضای حاکم بر کلاس و مدرسه بود. وارد مدرسه که میشوم سرهمه بلااستثنا توی کتاب هست. اگر دست من بود دلم میخواست همه ی اون کتاب های درسی رو بگیرم بندازم کنار و به جایش کلی کتاب خوب دستشان بدم. کتاب ها و نوشته هاشان جذاب هستند واقعا. اما برای خواندن و فهمیدن. نه حفظ و حفظ و تست :) 

اینطوری شد که نیمه ی اول مهر رو اینطوری بودم‌ که بله،خلاقیت، سلف دولپمنت، کتاب، افزایش سطح مهارت و دانایی، فیلم و نوشتن و تحلیل و تفکر و غیره، از درس های حفظی مدرسه مهمترند. پس ما باید اولویت رو با اون ها بذاریم. اینطوری شد که زنگ قبل از اومدن معلم درس میخوندم، یا اینکه حتی یک بار صلوات نذر کردم معلم تو پرسش کلاسی من رو صدا نزند چون تمام تصور خوبش از بحث کلاسی با من به باد میرود.

بعد، دیدم اینجا بچه ها بلا استثنا در حد خر زدن میخونند، من میرم از کتابخونه قسمت ادبیات جهان کتاب میگیرم، و اون ها کتاب کمک درسی های مدرسه رو نه تنها درو کردند بلکه رفته‌ن در هر درس خودشون چند تا کمک درسی خریدند. بلبلانه جواب میدن و تحسینی میشوند و فیدبکی میگیرند که من نمیگیرم و حتی خودم به خودم اون فیدبک رو نمیدم. بعد باز رفتم به اون ور بوم تا بیفتم: من درس میخونم، درس درس، تست. کتاب نه. فیلم نه. گوشی نه. واقعا نمیخوام بگم من برترم یا دیگران شایسته ی احترام نیستند. اما چرا باید منی که دارم سعی میکنم روی تمام جنبه ها کار کنم در گوشه قرار بگیرم به نسبت اونی که رفته خونه چهار دور کلمه ی "هزینه فرصت" رو برای خودش تکرار کرده؟ پس من هم باید درس بخونم...

خب.. چرا؟ برای مورد تایید و تحسین قرار گرفتن یه عده در یه تایم محدود؟ پس نوشتن چی میشه؟ احساس تکراری بودن داشتن چی میشه؟ وقتی مثل همه درس میخونم احساس یکی شدن باهاشون میکنم...

به غیر از انگلیسی، اسپانیایی چی میشه؟ وبلاگ نویسی؟ توسعه؟ گسترش خود؟

مهر هم تمام شد. باید تصمیمم رو بگیرم. باید انتخاب کنم که میخواهم چه باشم. از دست دادن نمونه ی کامل بودن در مدرسه و به تبع در دایره ای بزرگتر از اون؛ یا پرورش فردی و از دست دادن اون حس های خوب، و نکشیدن اون استرس اول صبح برای خوندن درسی که پرسش شفاهی داره؟

تو همین فکرها بودم که رفتم تو ناملیک و گشتم تا به این عنوان از پادکست رسیدم: "مدرسه:نابودگر خلاقیت؟" گوشش دادم و حقیقتا به یک نتیجه ی خیلی خوب رسیدم.

پادکست یک نسخه ی فارسی با کمی تحلیل بیشتر از سخنرانی کن رابینسون هست، درباره ی اینکه چرا سیستم آموزشی که در همه ی جهان یک طوره، داره خلاقیت رو توی وجود بچه ها نابود میکنه؟

مدارس درخت تحویل میگیرند و کاغذ تحویل میدهند. درخت ها با هم متفاوتند ولی کاغذا همه یکجورند.

اینکه تا دو سه قرن پیش که سیستم آموزشی نبود و انقلاب صنعتی شد و اومدن سیستم آموزشی رو با نیاز های اون زمان منطبق کردند. علوم ریاضی و تجربی رو بالاترین پایه گذاشتن و علوم دیگه و هنر رو آوردن زیرتر. باز توی همون هنر یک رشته هایی مثل موسیقی و گرافیک و معماری رو بالاتر قرار دادن و رشته هایی مثل رقص رو پایین تر. و اومدن با القای این حرف که اون رشته های پایینی بازارکار نداره سعی کردند همه رو بکشونن به رشته های بالایی چون نیاز جوامع بود و میطلبید.

برای همین آقای رابینسون میگفت که مدارس و سیستم آموزشی امروز، نه نیاز به تغییر، نه نیاز به بهبود بلکه نیاز به انقلابی کامل دارن!

ذهنم رو باز کرد سخنرانیش کاملا. به صراحت گفت که مدارس، اگر نخوایم بگیم هیچ کمکی باید بگیم درصد خیلی کمی در رشد ما به اون سمتی که میخوایم دارن. مدارس بچه ها رو یک شکل بار میارن. به این شکل که اشتباه کردن، گناهی نابخشودنیه.

بچه های بی پروا و خلاق تبدیل میشوند به آدم هایی که میترسند کمی ریسک کنند و یک اشتباه کنند.

اینطور شد که اون برق و زیبایی تحسین از درس زیاد و بچه هایی که صرفا توی اون بعد خودشون رو قوی میکنند برام از بین رفت و یک تصور واقعی به خودش گرفت. ضمن اینکه به یاد آوردم بدون کتاب و بدون تلاش هرروزه برای رشد، توقفی که میکنم کاملا به ضررم هست و اونی نیست که من میخوام هرچند که در عامه قشنگ تر و مورد تایید تر باشه.

ضمن اینکه گفت درس نخواندن، دانشگاه نرفتن و رها شدن از شنا به سمت جمع، قدرت میخواهد. باید چیزهای قوی تری رو جایگزین این ها کنی تا بتوانی دوام بیاوری. 

برای همین، تصمیمم بر این شد که هیچکدام را رها نکنم. نه کتاب خواندن و توسعه ی مهارت ها، نه درس. من آدمی نیستم که یک جایی بنشینم و ساکت بمونم وقتی داره از کسی به نحوی تقدیر میشود که حقش نیست. که کسی به نحوی تنبیه میشود که حقش نیست. اینکه من کتاب و مسائل غیردرسیم رو صرفا رشد بدم در پی‌ش برخوردی باهام میشه که در شانم نیست، حقم نیست و نباید باشه. و خب این نگاه عامه رو هم به چیزها نمی تونم تغییر بدم که مثلا خانوم من دیروز به جای حفظ درس اول تاریخ، انسان خردمند و درس های جلوتر تاریخ رو خوندم و وقت برای حفظش نذاشتم. راهش این نیست. چون من آدم تحقیرپذیری نیستم و جامعه هم نگاه باز پذیر نیست. این شد که من باید قدرتم رو بیشتر کنم. سه ساعتی روزانه برای درس خوندن هام بذارم. در حدی قوی و در حدی که باید. و وقت حتما برای کتاب خوندن، فکر کردن و نوشتن و غیره بذارم. حتما. این خیلی مهمه که درس هارو هرروز و به اندازه بخوانم که مجبور نشوم در یک مدتی که درس ها فشرده تر میشود از آن قسمت فردیم بزنم. این میشود که من درسم را میخوانم و به آدم ها اونی که دلخواهشون هست ارائه میدم؛ و توی دل خودم و توی خلوت خودم سعی میکنم رشد بدم و بدم این شاخه‌یی که در معرض پوسیدن یا همسان سازی شدن هست رو. و زنگ تفریح های قبل امتحان کتاب یا دفتر نوشته هام جلوم باز باشه و با بقیه سهیم نشوم توی جو مسموم درس خواندن های بی وقفه‌ و استرس کشیدن هاشان. این خیلی سخت تره. مطمئنا چالش برانگیز تره نسبت به فقط درس خواندن و پرورش فقط یک بُعد. اما من تلاشم رو میکنم و راهم رو ادامه میدم و مطمئنا برمی گردم و میگویم نتایج رو و موفقیت هام رو.

توی جامعه ای که میخواد زبان انگلیسی رو از دروس مدرسه حذف کنه و آدم واقعا نمیدونه چطوری دربرابر آن هایی که از این موضوع خوشحالند زجر نکشد، اینکه میخواهند مدارس سمپاد رو حذف کنند، اینکه به هیییچ وجهی غیر  از وجه درسی اهمیت داده نمیشه و اون از وضع برگزاری مسابقات فرهنگی هنری که اعلام نتایجش میرود تا اردیبهشت سال بعد و مسابقات بدمینتونی که برای دوره ی متوسطه حذف میشود و بچه هایی که میایند مینالنند و اعتراض میکنند که چرا مدرسه ی ما پنجشنبه ها نیست و ماهم باید بریم که درس بخونیم دیگه :/ و... اجازه بدید بیشتر نگم که غصه ها و تاسفا بیشتر نپاشد اینور اونور.

فقط خوشحالم، خداروشکر میکنم از اینکه من، همینطوری که هستم، هستم و دوستانی دارم که مثل خودم دغدغه هاشان سطحی نیست، و مدرسه ای جذاب و روزهای قشنگی که در انتظارمند و راه و روشی که میخواهم در پیش بگیرم :)

موفق باشی پرنیان جانم.

جدی می خوان زبان انگلیسی رو حذف کنن؟! 😲

ممنونم مهناز عزیز :)
بله :|
با این توجیه که انحصار نباید برای زبان انگلیسی باشه، زبان انگلیسی موفق نبوده و بهتره به آموزشگاه های زبان واگذار بشه، تمام لغات علوم و زیست انگلیسی هم به چه فارسی های فاجعه آوری تبدیل کردن!
من هم دیگه حرفی ندارم :)

مطلبی که نوشتی نیاز به یک نظر طولانی داره .

متاسفانه این شکلیه . البته باز کشتن استعداد بسته به سیستم‌های آموزشی مختلف در جهان متفاوته. ولی متاسفانه در جهان سومی که ما درونش متولد شدیم سیستم آموزشی‌ای داره که کاملا خلاقیت درون انسان رو نابود میکنه .

باز به نسبت این مشکل در خارج از کشور حل شده. اصلاحات جزیی صورت گرفته که مثلا سیستم حل مساله از حالت تکی به حالت گروهی تغییر پیدا کرده . در مورد درس‌ها پروژه به دانش آموز تحویل داده میشه و دانشگاه پذیرفته شدن و صرفا مدرک گرایی نیست.

برای یک شرکت ایکس مهم نیست که شما مدرک فوق لیسانس الکترونیکت رو از دانشگاه شریف یا امیرکبیر یا آزاد تهران شمال یا آزاد دارقوزآباد سفلی گرفتی! براش مهمه که تو اعلام میکنی من الکترونیک بلدم !

اونم میگه خب طبق این مدرک بلدی! دو هفته کار آزمایشی تونستی بفرما استخدامی نتونستی یعنی باید یا بری بیشتر بخونی یا باید دنبال کاری بگردی که از الکترونیک سطح علمی کمتری میخوان!

از طرفی توی خارج از کشور هر نشسته‌ای نمیتونه به راحتی بره مدرسه بزنه! در حالی که مثلا مدیر مدرسه ما قبلا رییس هیت بوده بعد دبیرستان زده :|

با حرف‌های این شکلی به نوعی موافقم ولی به نظرم هرکسی که به بچه ها میگه مدرسه رو ول کن برو رقص یادبگیر داره بهشون خیانت میکنه! چون وقتی سیستم غلطه فرد اگر از اون مرزهای سیستم بیرون بزنه و سولو بشه قطعا ضربه های بزرگی میخوره. آقای مجید حسینی میگه این همه دکتر تربیت کردیم فلان لوله کش برو بشو و اینا . بله حرفش به نوعی درسته ولی یکی نیست بپرسه آیا سیستم مدیریت کشوری پتانسیل اینو داره که من ریسک کنم درسم رو که خیلی هم خوب هست ول کنم و برم بچسبم به موسیقی؟

اگر واقع بین باشیم و شعار ندیم جامعه هیچ مسولیتی برای این ریسک ما قبول نمیکنه! ما هم احمق نیستیم که این کار رو کنیم . آیا جامعه تضمین میکنه که اگر من رفتم توی رشته موسیقی موفق نشدم بعد ده سال حتی غذا نداشتم بخورم یکی بهم یه کاری بده؟

مسلما نه! سیستم استخدام کشور این شکلیه که شما اولا باید پارتی داشته باشی مهم نیست سواد داری یا نه و بعد هم غیر پارتیها این شکلیه که تو باید در حد یک پروفسور ناسا مدرک علمی ارایه کنی به کارفرما که در نهایت کارفرما برای ماهی دومیلیون تومن استخدامت کنه نامه تایپ کنی!

بله آموزش پرورش فعلی داره استعداد‌ها رو میکشه ولی اینکه درس رو بیخیال بشی برای شرایطیه که اگر تو لیسانس دارقوزآبادم بگیری یه شرکتی حاضره استخدامت کنه . دانشگاه دارقوزآباد امکانات رشد کامل تورو داره و تورو یه بیسواد بیرون نمیده که یه تکه کاغذ دستته . حتی توی صنعتی شریف که اینقدر دانشجوهاش دارن خشتک درمیارن حداقل های امکانات وجود نداره . کلاس ها هنوز با تخته و گچه و اکثرا دانشجوهای صنعتی شریف با مراجعه به اینترنته که دارن خلاقیت میسازن!

دانشگاهی که حتی سلفش غذای سگ میده که به گربه که معده اش سنگ رو هم هضم میکنه بدی نمیتونه بخوره آیا توی این کلان سیستمی که داره این شکلی کار می‌کنه پرنیان میتونه ریسک کنه و بره منتقد فیلم بشه؟

چه تضمینی هست برای آدم‌هایی که تصمیم میگیرن مدرسه رو بیخیال بشن؟ مدرسه هم استعداد رو میکشه و هم خلاقیت و هم روحیه.

معلم هایی که درآمدشون با خرجشون نمیخونه و حال و حوصله تحمل سی تا بچه تخس که رو مغز آدم راه میرن به خاطر اینکه جامعه انقدر جامعه ناسالمیه که اجتناب ناپذیره انتظار داری شق القمر کنه؟ همون معلمی که خودش هم با همین سیستم اومده بالا و رشد کرده و شده معلم . قضیه خیلی کلان مطرح هست نه به صورت فردی.

اما راه حلش چیه؟ کدوم درسته؟ آیا باید مدرسه رو ول کنی و بلاگ بنویسی یا شلوارت رو دربیاری بذاری توی اینستاگرام؟ یا نه بشینی اونقدر کتاب‌های این کلاش‌های دزدی مثل قلم‌چی و جوکار و گندم کار و فلان کار رو بخری که اون‌ها جیب‌هاشون رو پر پول تر کنن و تو هم سه سال قشنگ دبیرستانت که میتونستی خیلی خیلی خیلی کارهای خوبی برای خودت برای توسعه فردیت و برای روحیت کنی رو تلف کنی بشینی یک عالمه شروور حفظ کنی که بری کنکور بدی که مبادا دارقوزآباد قبول شی! که چهار نفر بگن بهت خانم مهندس! سالهایی که میتونستی خیلی کارها کنی و اعصاب و روانت رو گذاشتی پای یک سیستمی که میدونیم توش عدالت ۰ عه و هیچ تضمینی هم نداره برای هیچیش!

اینکه معلم رو راضی کنی واقعا دغدغه است؟

مگه برای معلمت زندگی میکنی . معلم ریاضی سوم راهنمایی من توی کلاس جلوی همه بچه‌ها گفت بچه ها من چهل سال معلم ریاضیم. از ۲۰ سالگی معلم ریاضی بودم و الان حدود شصت سالمه. توی این همه سالی که این همه آدم رو بهشون ریاضی درس دادم بهتون رک بگم که هیچ دانش آموزی رو به اندازه هاتف ندیدم . مطمینم یه روزی این از جاهایی سر درمیاره که من به عنوان معلم ریاضیش افتخار کنم!

الان آقای معلم ریاضی کجاست؟ من سال بعدش ریاضی رو با تکماده پاس کردم! چرا؟ چون داشتم فکر میکردم که چی از دنیا میخوام . آیا واقعا میخوام توی یک خط صاف درس بخونم؟ یه زندگی کسالت بار؟

بحدی که مدیر راهنمایی من وقتی فهمید که من سربازی رو به دانشگاه ترجیح دادم نزدیک بود سکته کنه و فقط به مادرم میگفت شوخی میکنید . نکنید با من . باور کنید شوخی دارین میکنید و میخندید! گرچه مادر من هرچقدر سعی کرد فکر نکنم اون باور کرده باشه ولی خب شده!

الان مدیر من کجاست؟

پس نگران این نباش که معلمت ازت قطع امید کنه چون واقعا مهم نیست . نظرم طولانی شده بقیش رو در نظر بعدی مینویسم

سلام هاتف. اولا مرسی از اینکه وقت گذاشتین برای کامنت گذاشتن.
دوم، میخوام بدونم شما چندوقته ایران نیستی؟ یه سری حرف هایی که زدی رو من خیلی میشنوم و احساس میکنم چون دور هستی و این حرف ها صرفا منتقل شده خیلی به عینیتشون واقع نیستی. 
مثلا، لینک سخنرانی رو میتونم براتون بذارم تا ببینی که سیستم آموزشی اگر صد درصد نه در نود و هشت درصد جهان به همین شکله. خود رابینسون میگه. این کار های جمع گرایی و چیزهایی که داری میگی توی جهان اول شده توی ایرانم شده.  حل پروژه ها گروهی شده، یک قسمت های اعظمی از کتاب هارو فقط برای مطالعه و بحث کلاسی گذاشتن نه صرفا حفظ‌ کردن، یک سری درس هارو واگذار کردن به معلم که به هرشیوه ی خلاقانه ای غیراز اونی که ادارت میگن درس بده و اگر جذاب و پویا بود تقدیر میشه و تو مدارس دیگه هم اجرا. من قبول ندارم سیستم آموزشی ما بدترینه و مال خارجه بهترین. به هیچ وجه دفاع نمیکنم چون مال هر دو غلطه. اما خب این غرهای بی معنی رو هم قبول ندارم با احترام. من هم خودم توی سیستمم هم مادرم هم دوستم توی سیستم هست هم مادر و پدرش. قضیه اصلا به اون شکل نیست که به هرکس هرکس و با پارتی مجوز مدرسه بدن. گزینش ها و اینهارو دارم به چشم خودم میبینم. پس یه سری حرف ها و شکایت ها بی معنین برام.
نه کسی نمیگه مدرسه رو رها کن و برو رقص یاد بگیر. حرفت رو قبول دارم که میگی میتونه واقعا ضربه زننده باشه. ببین مثلا رابینسون مثال عینی میزنه، میگه جولیان لین توی کلاس شلوغی میکرده و درس هاش رو نمیخونده و ضعیف بوده درسهاش طبیعتا. اون موقع هنوز برچسب بیش فعال بودن اختراع نشده بوده که روی بچه ها بزنند و ازین رو وقتی جولیان رو میبرن دکتر ، دکتر رادیو رو روشن میکنه و جولیان همونجا شروع میکنه به رقصیدن. به مادرش میگه خانوم بچه ی شما مشکل دار نیست، رقصنده‌ست. بذارینش کلاس رقص.
و خب حرفت درسته که این قضیه ضربه زننده‌ست و این هایی که توصیه میکنند دانشگاه رو رها کن و به جاش برو توی یک حرفه قوی شو،میگن باید به همون اندازه که دانشگاه رو حذف میکنی، یک چیز قدرتمند جایگزینش کنی. باید توان پذیرش فیدبکای منفی جامعه رو داشته باشی و به جاییت نباشه. برای یک مثال قوی تر این پست از صدرا علی آبادی خالی از لطف نیست.
یکی از چیزای منفی سیستم گفتم اینه که مارو جوری بار میاره که اشتباه برامون به مثابه گناه باشه. اینه که کل کشور هجوم آوردن به رشته های پزشکی که آیندشون رو صددرصد جامعه تامین کنه. آف کرس که تضمینی نیست! ولی مگر تضمین رو باید جامعه به تو بده؟
 خب چون ما احمق نیستیم اینه که در سطح میمونیم. استدلالت واقعا غیرمنطقیه به نظرم. تو اگر بری رشته ی موسیقی ات لیست میتونی شاگرد قبول کنی و از راه آموزشش پول دربیاری، قرارم نیست کسی از گشنگی بمیره. بعدهم با اون درامد کم کم کارت گسترش بدی، آهنگ بسازی، سبک جدید بسازی، بستگی به هدف تو از موسیقی رفتن داره. قرار نیست بری موسیقی یاد بگیری  بعد جامعه بیاد بگرده بگه آقای هاتف لطفا خودت رو در اختیار ما بذار از وجودت و موسیقیت استفاده کنیم دیگه به بقیه‌ش کار نداشته باش! این مثالیم که بالا زدم از اول آموزش و بعد گسترش کارها رو دور و برم به عینه دیدم. از خودم در نمیارم.
عذر میخوام ولی شما دانشگاه شریف خوندی؟ اگه حرف میزنی با مدرک بیا اون تخته و گچ رو و اون غذای سنگ مانندی که درحد گربه هست و دانشگاهی های ما هرروز میخون نشون بده تا من قبول کنم.
الان من منظور شما رو نمیفهمم که هی میگی مدیر و معلمت کجان؟ خب الان یعنی چی. یعنی حالا در وضعیتی نیستی که اونا انتظار داشتن؟
من نگران این نیستم که معلم ازم قطع امید کنه. من نگران اینم که خودم از خودم قطع امید کنم.

جدا که مضحکه. به جای این توجیه بهتره روش آمورش هاشون رو تغییر بدن!

فکر می کنم تنها کسایی که بیشترین استقیال رو از این طرح احمقانه بکنن آموزشگاه ها باشن که قراره کلی پول به جیب بزنن!

البته. و اینکه خب آموزش تو درسای دیگه چقدر موفق بوده؟ ما الان چقدر میتونیم عربی صحبت کنیم؟ اونارم حذف کنن با این استدلال دیگه.
یکی اون ها، یکی هم دانش آموزایی که زبان دوست ندارن :(
و بعضیا که میگن همه قرار نیست دانشگاه برن خب زبان میخوان چکار؟

واقعا به نظرت منطقی و عقلانیه که بشینی فکر کنی وای الان خانم فلانی در مورد من چه فکری میکنه؟

باور کن اکثر معلمها حتی اگر تو بهترییییییییییییییییییییییین شاگردشونم باشی بعد پنج سال تورو فراموش میکنند! به همین راحتی که حتی فکرشم نمیکنی . آقای ثقفی معلم تاریخ من برگه های من رو تصحیح نمیکرد! بیست و میزاشت پاش چون میدونست من تاریخ خیلی دوست دارم و برگه منو صحیح کنه وقتش رو تلف کرده!

یا آقای لطف اله زاده برگه‌های فارسی من رو یا املای من رو چک نمیکرد چون میدونست وقتش تلف میشه . الان کدومشون من رو یادشونه؟ باور کن هیچ کدومشون!

یا حتی معلم تاریخی که حتی من الان اسمشم یادم نیست یه سالی هم اومد ناظم مدرسمون شد . اونم خیلی من رو دوست داشت چون در این حد درسش رو بلد بودم که میتونستم بیام به جاش درس بدم! الان کجان؟

پس واقعا تو میخوای وقت ارزشمندت رو بذاری که فلان خانم رو راضی نگه داری که دیدش نسبت به تو عوض نشه؟

دیدی که قراره عوض نشه تا زندگیت رو خراب کنه بهتره عوض بشه پرنیان عزیز . شک نکن بهتره عوض بشه . این رو منی میگم که هم روزهای پستی داشتم هم روزهای بلندی.

از مبحث خارج نشیم حالا راه حل چیه . کی درست میگه . من عرض کردم که مخالف این نیستم که توسعه فردی مهمتر از مدرسه است ولی آیا جامعه ما میتونه این رو قبول کنه؟

شک نکن جامعه ما پتانسیلش رو نداره . مثال میزنم . خانواده خودت آیا قبول میکنند که تو یه هو مدرسه رو ول کنی بری سفالگری کنی؟ یا بری کتاب بخونی و بگی دارم خودم رو توسعه میدم؟ هنوز فرهنگش جا نیفتاده! مدرسه های ایران هم استعداد رو نابود میکنن!

از طرفی پرنیان عزیز مبحث انتگرال مهمه . مبحث مشتق مهمه . مباحث ریاضیات گسسته مهمه . توابع مهمه . مثلثات مهمه .خواص مواد مهمه . در حدی که بتونی مشکلات خودت رو رفع کنی دروس مدرسه  به دردت میخورن ولی به شرط اینکه تو باهاشون بازی کنی . باهاشون عشق کنی و یادشون بگیری . درست مثل من که حاضر بودم زیر شلاق هم که شده برنامه نویسی یاد بگیرم . اصن دستام میلرزید وقتی که برای اولین بار توی گنو/لینوکس اولین کامند رو توی ترمینال زدم (ساخت پوشه جدید که یک کامند خیییییلی ساده و خیییییییلی پیش پا افتاده ای بود) و دیدم عه پوشه ساخت! 

معلم‌های تاریخم،معلم حرفه‌وفن، معلم ریاضیم کجا بودن که لرزش دستای من رو از شدت ذوق ببینن!؟

درس هم میخوای بخونی به این دید بخون نه به دید حفظ کردن و تست زدن چون اگر به این دید نگاه کنی رک بگم که هم وقتت رو تلف کردی و هم داری به مغز و ذهنت ضربه ای وارد میکنی که بعد از چند سال متوجه‌اش خواهی شد که چطور مغزت نمیتونه مسایل رو حل کنه!

پرنیان جان فرق یه سوال ریاضی توی تست با واقعی میدونی چیه؟ تست پدر مغز رو درمیاره چون مغز عادت میکنه به اینکه همیشه یه پاسخ‌نامه ای هست که مساله تو حل کنه!

اما توی زندگی چنین پاسخ نامه ای نیست!

تو درنهایت پس از اینکه ساعت‌ها فکر کردی که یک مساله رو حل کنی بعد به پاسخ‌نامه تست نگاه میکنی و میبینی به جواب رسیدی! تمام!

اما فکر کن الان ناسا بودی یا الان توی تسلا بودی و یه مساله ریاضی رو باید حل میکردی و روی ماشین ها کار میکردی که با جون انسان ها سروکار داره و خطای بیشتر از مثلا ۰.۰۰۰۱ میلیمتر باعث میشه آدما جونشون رو از دست بدن و ماشین مثلا خودروان به مشکل بخوره و چپه کنه! آیا برای مساله‌ات کتاب پاسخ‌نامه ای وجود داره که حتی اگر غلط حل کردی بری ازش نگاه کنی؟ نه!

پاسخ‌نامه ات زمانیه که پنجاه تا آدمی ک تسلا خریدن به طرز وحشتناکی تصادف کردن و مردن و همه فهمیدن تسلا ایراد فنی داره اون موقع است که میفهمی به جوابی که رسیده بودی جوابت درست نبوده! یا زمانی که شاتل ناسا به سمت ایستگاه فضایی پرتاب میشه که داخلش چهار دانشمند فضانوردن که قراره برن یه چیزی رو تعمیر کنند که خیلی حیاتیه و برای تحصیلاتشون و اینکه به اون درجه برسن میلیون‌ها دلار هزینه شده و سر یه اشتباه محاسبه تو شاتل به محض اینکه پنجاه کیلومتری از زمین فاصله میگیره منفجر میشه!

میبینی؟

تست این شکلی ذهن آدم رو از بین میبره و خلاقیتش رو میبره روی یک خط صاف . مگر اینکه تو بشینی ریاضی یاد بگیری! مگر بشینی ریاضی عشق کنی!

پس نگاه کن ببین قراره چی بشی؟ برنامه نویس بشی آی تی بخونی؟ پس ریاضیات فلان و فولان مبحثش برات خیلی مهمه بشین اونا رو بیل بزن

قراره مهندس معمار بشی بشین هندسه و مثلثات و فلان و فولان و بخون

قراره کتاب بنویسی بشین ادبیات و زبان فارسی رو بجو!

شاید این روش صحیح تری باشه برای اینکه به یک زندگی و توسعه فردی درستی برسی. اینکه صرفا تکیه کنی و بگی من سه ساعت وقت میذارم که درس لعنتی رو بخونم که پدرمادرم به من گیر ندن یا خانم فلانی خوشحال بشه راه درستی نیست . درس رو طوری بخون که انگار به یادگرفتنش نیاز فردی داری و در اصل یکی از المان های توسعه فردی‌آت است . این شکلی شاید اون سه ساعت تبدیل بشه به یک ساعت و ومابقیش رو وقتت رو تلف نکنی و در راستای توسعه فردی خودت تلاش کنی . ریاضی هم مهمه . زیست هم مهمه . شیمی هم مهمه . ادبیات هم مهمه . تاریخ هم مهمه . مشکل علوم نیستن اینا رو اشتباه نگیریم!

مشکل سیستمیه که میخواد این علوم رو به ما آموزش بده تا ما بتونیم بریم و توی صنعت و پیشرفت کار کنیم چون بازار صنعت بهمون و به علمی که بلدیم نیاز داره . منتها سیتسم انقدر بد داره این حرکت رو انجا میده که نتیجه اش میشه این عقب موندگی وحشتناکی که ایران نسبت به خیلی از کشورها داره . چون آموزش و پرورش مهمترین رکن یک کشوره! مهمترین رکن پیشرفت یک کشور آموزش پرورش و آموزش عالی شه که در اصل همه چیشو میچرخونه؟ صنعت خودرو سازی به کارگران متخصص نیاز داره‌ (آموزش و پرورش) و مهندسان طراح (آموزش عالی) . مواد اولیه که قراره بیان و بشن در ماشین از معدن باید خارج بشه که نیازمند مهندس معدن (آموزش عالی) و کارگران (آموزش و پرورش) عه!

و حساب کن اگر نباشن کارخانه ماشین سازی نیست پس پیشرفت هم نیست! کشور فلج میشه . اصلا نفت فروختن خودش نیازمند مهندسان و افرادی که در علوم سیاسی موفقن که بتونن رایزنی کنن و حسابداران و.... است. که همشون از همین سیستم آموزش بیرون میان!

خیلی ها فکر میکنن که ایراد علمه . پس مدرسه نمیرن که برن شرکت باباشون تو آپارات بازی کنن :|

علم خوبه . تمرین خوبه . ما داریم در مورد یک سیستم بد صحبت میکنیم وگرنه خود علم به درد ما میخوره . به نظرم تو در موازات سیستم فشل آموزشی یک سیستم آموزشی درست تر که مناسب خودته برای خودت طراحی کن . بعدش میتونی از امکانات موجود استفاده کنی . برای مثلا هدفت نیازمند این هستی که فیزیک یاد بگیری نیازی نیست بری کلاس فیزیک بیرون . از همون مدرست استفاده کن . از ادبیات مدرسه ات استفاده کن . برنامه نویسی لازم داری که تو مدرسه نیست اینترنت داری یاد بگیر یا برو کلاس . نقد کتاب میخوای بکنی برو کلاس . میخوای وبلاگ بنویسی اینترنت داری

با توجه به متنی که الان ازت خوندم نشون میده که ذهنت بازه و رشد داری میدی ذهنت رو و این نوشته یک بچه نمی‌تونه باشه . این بدین معنیه که ذهنت انقدر رشد کرده که خودت بتونی برای رشد و توسعه فردی خودت برنامه بریزی و زمان بذاری . وزیر آموزش و پرورش پرنیان و هاتف و آرزو و ایکس و ایگرگ رو نمیشناسنه . یه سیستم کلی برای کلان جمعیت درست میکنه و سیاستش رو میگذاره . ولی پرنیان که پرنیان رو میشناسه! نمیشناسه؟

پس وزیر پرنیان میتونه برای دانش آموز پرنیان یه سیاست بچینه و ببینه نیاز دانش آموز پرنیان چیه و با توجه به نیاز اون براش سیستم طراحی کنه و جلو بره .

اگر پدرمادر مخالفش هستند باهاشون میتونی صحبت کنی و قانعشون کنی و بگی امروز تکیه صرف به دانشگاه یعنی خودکشی استعدادها و خلاقیت ها .

قطعا میتونی قانعشون کنی چون به قسمتی از بلوغ فکری رسیدی که من دارم توی نوشته هات میخونمشون .

حرف خیلی زیاده و هرچقد هم تایپ کنم باز میمونه بقیش .. ولی سعی کن برای خودت زندگی کنی و کاری رو کن دوست داری . چون حتی از گرسنگی هم مردی حداقل به خودت میگی دمم گرم . هر جوری که دوست داشتم زندگی کردم . این مهم ترین هدف زندگیه :)

هاتف عزیز مگر من توی پستم چی نوشتم؟
برخلاف اونچه که تو از پست فهمیدی، من از درس بدم نمیاد و صرفا به رشد فردیم اهمیت نمیدم. اینجوری اصلا نیست که از دروسم بدم بیاد و بخوام به خاطر خوشایند معلمم و مادرپدرم و بقیه به زور اون درس رو بخونم! من عاشق درس هامم. منطق و اقتصاد و تاریخ و جغرافی و ادبیات و همه‌ش.
تا آخر کتاب هامم خوندم و سعی میکنم یادشون بگیرم. منتهی مسئله اینجاست که بقیه بچه ها به حفظشون خیلی اهمیت میدن تا تو آزمونا کامل بشن. من درسم رو با علاقه میخونم و یادمیگیرم ولی اوایل از الزام خودم به حفظ کردنش سرباز میزدم که اومدم موضعم رو با خودم مشخص کردم: نیمی از روز اختصاص به درس و حفظ و یادگیریش که خب بالاخره درس ها هم علمند و خالی از لطف نیستن! نیمی از دیگه ی روز اختصاص میدم به کتابخوانی، و پرورش مهارت های دیگه.
مرسی از توصیه هات. من هم یادگیری ادبیات تو مدرسه و برنامه نویسی از اینترنت رو به کار میبندم.
حتما. هدف من هم همینه. احساس میکنم حرفت همراستای با من بود فقط از پست اشتباه برداشت کردی،
اوهوم :)
موفق باشید و باشیم.

اگر زبان انگلیسی از مدارس حدف شده مگه مهمه؟

تو خودت بشین برای خودت زبان یادبگیر :)

حتما که نباید تو مدرسه باشه . کی از زبان انگلیسی مدارس زبان یادگرفته که تو نفر دوم باشی؟

هنوز حذف نشده و احتمالا مردم اجازه نمیدن که حذف بشه ولی بله مهمه.
امروز که شما بخوای با هر گجتی سروکار داشته باشی اصلا خانه دار هم باشی به دونستن زبان انگلیسی نیاز داری.
من خودم نشستم برای خودم زبان یاد گرفتم :) از کلاس سوم زبانم الان سطح خیلی خوبیه واقعا.
همین رو دارم میگم. سیستم به جای اینکه بیاد زبان رو حذف کنه باید متد های آموزشیش رو تغییر بده. اینکه میگم حذف زبان انگلیسی بده برای خودم نیست برای کل جامعه هست که خیلی خانواده خرج پول کلاس زبان برای بچه هاشون تو ذهنشون تعریف نشده‌ست.

@@ به مهناز ... :

مهناز عزیز با حرفت موافقم ولی خب گاهی وقت‌ها قدرت از دست ما خارجه . چکار میشه کرد . راه دیگه ای نیست . باید خودمون رو با گند زده شده وفق بدیم و بعد بگیم خب چطور ما میتونیم این مساله رو حل کنیم .

یک عالمه سایت هست که زبان انگلیسی آموزش میدن . خیلی سخت نیست یاد گرفتنش .

میشه از راه دیگه زبان یاد گرفت . وقتی قدرت تغییرش رو نداریم صرف هم نداره براش عصبانی بشیم :)

دیگه متاسفانه کشور داره خان قلی خانی اداره میشه!

@ هاتف:

منم با کلیت حرفتون موافقم :) ولی می دونید یه نظر من آموزش زبان انگلیسی وظیفه مدارسه و اینکه با استدلال های احمقانه از زیرش در میرن عصبانی شدن هم داره. مثلا همین ساعت های خالی زبان رو می خوان با چی پر کنن!؟

درسته سایت و برنامه برا آموزش زبان زیاده ولی وقتی خودت بخوای این کارو بکنی علاوه بر علاقه زیاد حتما باید پشتکار هم داشته باشی. تجربه کردم که میگم :)

بعد از حذف زبان به قول پرنیان خیلی ها دنبالش نمیرن و خیلی ها هم اگه بخوان با سایت و برنامه ها یادش بگیرن وسط راه ولش می کنن و فقط اونایی که توانایی رفتن به آموزشگاه رو دارن زبان یاد خواهند گرفت و یه تعدادی که واقعا پیگیرش خواهند بود.

من نمیدونم برچه مبنا و اساسی احساس میکنی که سیستم آموزشی یک کشور خارجی دقیقا مثل کشور خودمونه .

من به خاطر شرایط زندگی که دارم با افراد زیادی در تماس بودم و از افراد زیادی شنیدم که شاید دانشگاه صنعتی شریف به لحاظ بار علمی خیلی پیشرفته باشه (نسبت به مابقی دانشگاه‌های کشور) اما واقعا قابل رقابت با دانشگاه‌های خارج از کشور نیست . آزمایشگاه‌های دانشگاه‌های حارج از کشور،کتابخانه‌ها و خیلی از امکانات دیگر اگر واقعا قابل مقایسه هستند که من حرفی ندارم و بحث ما در این مورد تموم میشه.

در رابطه با اینکه آدم مدرسه رو ول کنه و کلاس موسیقی برگزار کنه و پول دربیاره . نمی‌خوام مثال دقیق بزنم ولی من خیلی از هنرمندان رو باهاشون در تماس بودم . ما می‌تونیم شعاری فکر کنیم و خودمون رو متوهم کنیم .ولی بعد از اینکه مدت زمانی گذشت متوجه میشیم همه چیز اونطور که ما فکر میکردیم نبوده . این همه جمعیتی که میبینی در موسیقی موفق شدن شاید بیست درصد کل اون کسانی هستند که وارد این رشته میشن! خیلی ها دیده نمیشن! خیلی ها در آموزشگاه موسیقی خودشون میمونن و در نهایت بیخیالش میشن . الانم آموزش انلاین اومده کسی به اون صورت آموزشگاه نمیره مگر موارد خاص . اینکه آدم مدرسه رو ول کنه و بعد بگه خب من اگر موسیقی کار کنم صد درصد تضمین میتونم بشم تاپ هیت و خودم رو ....

اینکه صرفا میخوای مخالفت کنی بحثش جداست منم بحثی ندارم ولی من حرف بی منطق نزدم . من چندین و چند مثال عینی دارم ولی خب نیاز نیست مصداق بیارم چون این قسمت حریم خصوصی افراد دیگه ست.

فیدبک جامعه مهم نیست اما برای مثال تو میری و رقصنده میشی . آیا در ایران فرصتی برای فعالیت یک خانم به عنوان رقصنده روی صحنه به اندازه ای که در خارج از کشور وجود داره هست؟

در همین خارج از کشور که ما میگیم امکاناته چندین و چند گروه موسیقی رو دیدم که از هم پاشیدن چون حتی موزیکهاشون رو کسی گوش نمی‌کرده!

ول کردن مدرسه لزوما صد درصد موفقیت نیست. چسبیدن به مدرسه هم لزوما صد در صد موفقیت نیست .

خیلی جمله سختی نیست . اینکه بدونی داری چه کار میکنی چیز بی منطقی نیست .

بعد مثل اینکه اصلا نظر من رو اونطور که باید نخواندی . من نگفتم سیستم آموزشی خارج از کشور عالیه . من گفتم باز با یک سری تغییرات جزیی سعی کردن یک کمی کارا ترش کنن

مقطع ابتدایی در اینجا اجباریه چون آدما باید سواد خواندن نوشتن حداقل بلد باشن . بعدش که شما میخواین وارد مقاطع بالا بشید برحسب میزان علاقه وارد مدرسه مورد نظر میشین . این مدرسه میتونه مدرسه فوتبال ، خانه فرهنگ یا مدارس علوم نظری مثل ریاضی فیزیک و.. باشه . به همین سادگی.

حتی اینجا شما میتونی رشته های کاستومایزشده رو بخونی و براشون مدرک بگیری . یعنی خودت انتخاب میکنی چه درسهیی رو برداری و بعد از اینکه مثلا ان واحد رو گذروندی بهت لیسانس میدن :)

البته این طرح فعلا آزمایشیه ولی خب نشون میده دارن سیستم آموزشی شون رو بهبود میدن و دارن بهترین راه حل رو انتخاب میکنند.

تضمین رو از این نظر گفتم که آیا جامعه پتانسیل این رو داره که من بخوام این حرکت رو کنم؟

آیا جامعه من زیر ساخت این رو داره که من بخوام کلا بیخیال مدرسه بشم و برم فوتبال بازی کنم؟ آیا جامعه که درونش هستم یک جامعه‌ای هست که برای من شرایط رو باز گذاشته باشه؟

در همین کشورهای خارجی جامعه زیرساختش رو داره و آدما هرکاری بخوان میتونن کنند ولی در ایران آیا چنین ساختاری رو داریم؟

اگر میگی داریم که باز هم بحثی نمیمونه

من به زبان ساده گفتم اگر مدرسه رو ول کنی تک بعدی بودنت رو انتقال میدی به چیز دیگه . یعنی دقیقا سیستم مدرسه ات رو منتقل میکنی . فقط جای فیزیک خوندن موسیقی میخونی! خیلی ساده گفتم . آدم نباید تک خطی و تک بعدی فکر کنه .

بعدم اینطور که معلومه پس دور من رو یک سری لوزر و داغون گرفتن :)))

همه چی انقدر رویایی نیست . مشکل ما اینه نمیتونیم حد وسط رو نگه داریم. اگر فکر کنیم این ور بوم بده میریم از اون ور بوم خودمون رو پرت میکنیم پایین :)

در نهایت نوشتم که باید طوری زندگی کنیم که توی هر شرایطی خودمون از خودمون رضایت داشته باشیم . همین حدش کافیه .

صرفا نظرتون رو دوباره تکرار کردین و منم اگه بخوام پاسخ بدم همون هارو دوباره تکرار میکنم و این دور باطل ادامه پیدا میکنه :)
من هم امیدوارم. ممنون از اشتراک افکارتون :)

ماشالا هاتف :/

😂😂

:/  یعنی جماعت یکی رو مثل شما میخوان تا یه متن دو خطی بنویسید تا اونا بیان ده برابرشو بنویسن :/ ماشا الله حوصله

 

 

انگلیسی حذف نمیشه !!!!! این یه شایه هست و بس خود وزیرم تایید کرد !!

..
 قراره به بخش خصوصی واگذار بشه، و یا اختیاری بشه، مصوبه هایی که صادر شده و اخبار همه موجوده و به من و شما نیست که بخوایم بگیم شایعه‌ست یا نه.

به مهناز :

بله درسته . زبان انگلیسی زبان جدا نشدنی شده از زندگی ما و ما در هرصورت باید یادش بگیریم . بله که باید توی کلاس ها باشه و احتمالا به جاش یه زبان دیگه میدذارن یا آموزش قرآنی چیزی

من نمیگم کارشون اوکیه . ولی خب وقتی زور دارن میکنن چه کار میشه کرد ؟ حداقلش اینه که با عصبانی نشدن سم کمتری به خون خودمون میدیم و با راه های دیگر یادش میگیریم

+سلف دولپمنت یعنی چی؟

 

من با اینی که میگی تا حدی موافقم. یک روز من و دوستم داشتیم می‌گفتیم تصور کن به جای مکتب رفتن از ۵ سالگی روزی ۸ ساعت ساز تمرین کنی! فکر کن به جای این ریاضی‌ ِ شکسته‌ای که در مکتب به شاگرد‌ها تدریس می‌کنند تو خودت ۱۲ سال روزی ۱ ساعت ریاضی بخوانی! سیستم آموزشی عالی نیست. اما بهترین گزینه‌ای است که داریم. همین سیستم ده برابر ضرری که به بچه‌هایی مثل تو میزند به بچه‌هایی که به نظم، آرامش و سیستمی اینچنینی نیاز دارد خوب است. یک بخش بزرگ این سیستم رشد دادن بچه‌ها از لحاظ اجتماعی است. ما همه نیاز داریم با آدم‌های هم‌سن و سال خود در ارتباط باشیم که ازشان یاد بگیرم و با هم رشد کنیم. 

موافقم که مکتب شاید بهترین استفاده از وقت برای بعضی از بچه‌ها نباشد. اما برای خیلی‌ها، هست. من در دانشگاه هم تا حدی همین حس را دارم. صنف‌هایم را دوست دارم. کوانتوم خوب است. نور خوب است. اما من زندگیم را هفته به هفته زندگی میکنم. همین امتحان این هفته خوب بگذرد. ارزیابی این هفته خوب باشد. سوالات این هفته را حل کنم. هیچوقت وقت اضافی نمیارم که برم بیشتر در مورد قسمت‌های خاص فزیک که علاقه دارم بخوانم. اما یکبار با استادم در موردش صحبت کردم و نگاهم نسبت به همه چیز عوض شد. هدف دانشگاه این است که ذهنت را باز کند. نشان بدهد که اینا چیزایی هستند که مردم رویشان کار می‌کنند. تو وقتی از دانشگاه/مکتب بیرون شدی وقت داری تا آخر عمرت در مورد هر کدامشان که خواستی مطالعه کنی. اما وظیفه‌ی دانشگاه این است که ببردت بالای کوه و تماااام قسمت‌های شهر را نشانت بدهد. وقتی دانشگاه تمام شد تو مختاری بری و هر قسمت شهر را که خوشت آمده بود تا هر وقتی که خواستی بگردی. کار مکتب نشان دادن تصویر کلی است. 

بیشترین استفاده را از مکتب ببر. اما یادت باشد تمام آدم‌های بزرگ همیشه یک کمی بیشتر از مردم عادی تلاش کردند. اگر همه فقط برای مکتب درس میخوانند، تو به اندازه‌ی انها برای مکتب درس بخوان و کمی بیشتر برای دل خودت!

ببخشید الهه ی عزیز :) کلمه ی فارسی نیست‌ انگلیسیه و من به فارسی نوشتمش.
Self development یعنی توسعه ی فردی :)
چقدر قشنگ گفتی. یک دید خیلی جالب داری به این ماجرا. بله البته که ما نیاز داریم از لحاظ اجتماعی با هم ارتباط داشته باشیم. فقط باید سیستم آموزشی رو تغییر بدیم تا این ارتباط در مسیر درست تری قرار بگیره ؛)
"وظیفه ی دانشگاه این است که ببردت بالای کوه و تماااام قسمت های شهر را نشانت بدهد."
این خیلییی خوب بود =))
حتما. توصیه‌ت یادم میمونه =)

یه ویدئویی بود که دو سه سال پیش دیدم، نمی‌دونم کی بود که داشت حرف می‌زد ولی موضوع صحبتش همین بود. خیلی چیز خوبی بود، حرفای منطقی‌ای می‌زد. اگر پیداش کردم لینکش رو می‌فرستم برات.

خلاصه اینکه من تقریبا با همه حرفات موافقم. با تکیه به صرف نظام آموزشی قرار نیست به جایی برسم. به قول بابام، هرچی که می‌خوام رو "خودم" باید به دست بیارم، خودم. چون نظام آموزشی اشکال داره، نه فقط تو ایران بلکه تو کل جهان و فکر نمی‌کنم کسی باشه که این حرف رو انکار کنه.

ولی منم با حذف زبان انگلیسی موافقم. :/

یا دست‌کم باهاش مشکلی ندارم. دلیل افراد دیگه رو نمی‌دونم، اما دلیل من اینه که هیچ‌کس و هیچ‌کس توی مدرسه انگلیسی رو یاد نمی‌گیره. تو واقعا با این حرف مخالفی؟ کتابامون استاندارد نیستن، معلما بی‌سواد، بچه‌ها بی‌پیش‌زمینه، خب همین می‌شه که شیش سال ساعتامون رو الکی فقط هدر می‌دیم! جوری می‌شه که اکثر بچه‌ها به جای اینکه با کتاب زبان مدرسه انگلیسی رو یاد بگیرن، مجبورن برن کلاس زبان که بتونن زبان مدرسه رو پاس کنن.

درصورتی که درمورد درس عربی این‌جوری نیست. کتابا تخصصی‌تر و کارآمدترن و معلما هم درس رو بهتر بلدن. یکی از دلایلی هم که به خاطرش با عربی موافق‌ترم،_به جز زبان قرآن بودن که یه دلیل شخصیه و نمی‌تونم به همه تعمیم بدمش_همون دلیلیه که اول کتاب گفته. این‌که زبان فارسی خیلی با عربی شباهت داره و خیلی باهم مخلوط شدن، برای همین یادگیری‌ش می‌تونه به یادگیری زبان فارسی‌مون هم خیلی کمک کنه. می‌تونیم بهتر حرف بزنیم، معنی کلماتی که می‌گیم رو بفهمیم. کلماتی که حداقل نصفشون عربی هستن. 

گرچه من نمی‌دونم اصلا یادگیری دو تا زبان اضافه همزمان چه لزومی داره؟ یا این یا اون دیگه، این‌جوری هیچ‌کس نه اینو یاد می‌گیره نه اون رو. یکی‌شون رو حذف بکنن بهتره کلا. حالا یا عربی، یا انگلیسی. 

باشد :)
چه حرف خوبی میزنه پدرتون :)
بله البته. هیچکس زبان انگلیسی رو توی مدرسه یاد نمیگیره و به قول تو کتاب ها ناکارآمدن، معلم ها(حداقل اونهایی که من تا به حال داشتم) تسلط به زبانشون و زبانی که یاد دارن خیلییی قدیمیه و ... .
ولی آیا ما باید صورت مسئله رو پاک کنیم؟ باید کتاب های درست حسابی تالیف کنیم، معلم های درست حسابی بفرستیم مدارس، و کتاب ها مثل کتاب های عربی تخصصی بشه. من که شخصا زبان حذف بشه اون تایم رو به جای مطالب تکراری سر کلاس میتونم صرف کلی کارای بهتر کنم. برای کل کشور میگم. برای اینکه انگلیسی مهمه و باید بلد باشیم. برای ارتباط برای حتی گوشی دست گرفتنمون که هرچی انگلیسی اومدن هی اکسپت نکنیم و بدونیم چیه.
من مشکلی با زبان عربی ندارم و خودم با همین دلیلی که اولین بار تو کتاب عربی هفتم خوندم موافقم. برای استفاده تو زبانمون و گسترش دامنه واژه ها و هم خانواده شناسی ها و غیره.
چرا؟ تازه میخوان زبان روسی رو هم اضافه کنن. خوبه که. چرا هیچکس نه اینو یاد میگیره نه اونو؟ دخترم ما با این مغزای تازمون دو تا زبان نتونیم یاد بگیریم پس چی میتونیم یاد بگیریم؟

منظورم با این شیوه‌ای که فعلا داریم بود. وگرنه اگه شیوه خوب باشه و راهش درست بشه، چرا که نه؟ من که از خدامه، چون واقعا اسپانیایی و فرانسوی رو خیلی دوست دارم و خوشحال می‌شم که بتونم تو مدرسه یادشون بگیرم. یا همین روسی، به نظر نمیاد اما زبان خیلی کاربردی‌ایه، اگر کسی دنبالش باشه پول خوبی هم می‌تونه ازش در بیاره. ولی خب من که چشمم آب نمی‌خوره راستش... 

آهان. اونکه بله واقعا :(
فکر کردم کلنی داری میگی که نمیشه ؛)
گفتم از تو بعیده D:
من اسپانیایی خلی دوست، بعدش فرانسه...
؛)

نه تا جایی که من از خبر های رسمی خبر دارم اصلا بحث برداشتن انگلیسی نبود بحث قرار دادن زبان های دیگری مثل فرانسوی و روسی هستش  در کنار انگلیسی هستش

بله بله :)

:/ تا من بیام و بگم صد نفر صد بار تکرار کردن حرف های من رو

D:

😪

(لاو دیس ایموجی😄)
سه شنبه ۳۰ مهر ۹۸ , ۲۲:۳۲ مائده ‌‌‌‌‌‌‌

سلام پرنیان عزیز :)

اول بگم که راستش این اول باری هست که من پست هات رو میخونم (شرمسارم!) و نمیدونی چقدر بعد یک روز یکنواخت و خسته کننده و پیش نرونده(!) باعث ذوق من شدی!

چقدر دغدغه‌ت رو میفهمم دوستم...منم راهنمایی مدرسه خاص بودم و اوضاع همین بود ولی بیشترین تعداد انیمه ای که دیدم و کتاب هایی که خوندم و مسابقات متفرقه ای(والیبال ، نانو ، ریاضیات ، نهج البلاغه ، انشانویسی ، نقاشی ، سرود ، خوارزمی و...) که شرکت کردم مربوط به همون دوره‌ست! راستش من همیشه شاگرد اول بودم و معدلمم بیست و میفهمم که از دست دادن مقبولیتت به عنوان یه آدم درسخون چقدر میتونه سخت باشه ... تعدد فعالیت ها و رشد دادن جنبه های مختلفم تو اون دوره یه بهایی داشت! بله ، قبول نشدن در سمپاد! و فشار روحی ای که به من تحمیل کرد! من همیشه میگم "هر چیز یک بهایی داره"

طبق تجربه من ، با یه برنامه ریزی خوب میشه هردوتارو خوب پیش برد! چون درسایی که میخونید هم حجم زیادی نداره و قطعا با یه ساعت مطالعه ی کافی بهش میرسی و خب اینکار یه پوئن مثبت برات میشه! میدونی چجوری؟ آفرین! مدیریت زمان! که زیر شاخه سلف دولپمنت هم قرار میگیره.

و چیز دیگه ای که میخوام بهت بگم اینه که: دخترم! مسیری که داری میری بی شک صحیحه ، خواهش میکنم حفظش کن! و ادامه بده! خودت رو در مسیر نگه دار و از خودت مراقبت کن.

اینو منی بهت میگم که سه سال بلایی سر سلف دولپمنت آوردم که حالا حالاها باید تلاش کنم که خودمو برگردونم به مسیر صحیح ذهنیم..به چیزی که میخوام باشم..و بشم.

آرزوی شادی و آرامش برای تو :*

سلام مائده عزیز
اول کامنتت رو خوندم و سرشار از حس خوب شدم. بعد پستت رو خوندم و ازت عصبانی شدم اونقدر که میخواستم به جای جواب کامنتت کلی دعوایت کنم.
اما بعد هم به خودم گفتم حتما دلیلی داری و امیدوارم دلیلت موجه و منطقی باشه. فقط یک چیز رو بگم، اگر برای درس هست، میتونی رهاش کنی. نیازی به حذف نیست. بعدشم با توجه به مودی که صبح نوشته بودی فکر نمیکنی تصمیم گیریت تو شرایط خوبی نباشه؟ به هرحال من هم برای تو آرزوی شادی و آرامش دارم، تا به حال وبلاگت رو خونده بودم و از اون سال هایی که سمپاد نبودی اما کارها و اراده هایی که نشون میدادی خبر دارم و تحسینت میکنم. از ته دلم میخوام تو مسیر چیزی که میخوایم باشیم و بشیم.
تا چهار آبان فکر کن، دوباره فکر کن و آخر تصمیم بگیر.
و در نهایت هرتصمیمی گرفتی امیدوارم موفق باشی :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بارها گفته ام که من درکتابهایم خلاصه میشوم و کتابهایم در من. گاهی با سهراب سرمست میشوم و گاهی با فروغ مغموم. ولی مهم همین است که من هم، یک انسان، مثل همه ی انسان های دیگر، اشک میریزم، میخندم، عصبانی میشوم، اشتباه میکنم و زمین میخورم.‌..
تنها کسانی که صمیمی ترین و صادق ترین دوستانم بوده اند و خواهند بود، نوشتن و خواندن هستند...
پس من، با تمام اشتباهات و شور و شیرین های دنیای نوجوانم، آنقدر زمین میخورم تا یک روز بلند شوم روی قله بایستم و با یک لبخند دردمند زمزمه کنم که موفق شده ام :)

Designed By Erfan Powered by Bayan