پنجشنبه ۱۲ تیر ۹۹
بالاخره خودمو مجبور کردم بیام و بنویسم این پست رو.
حقیقتش خیلی سخته. سخت تر از اون چیزی که فکر می کردم یه وبلاگ جدید درست می کنی و بنگ، پشت سرش یک پست خداحافظی.
ولی خب روشنه که آسون نیست که اگر بود اوایل بهار این پست رو نوشته بودم و تمام:)
نمیخوام خیلی هندی بازی دربیارم ولی واقعا خاطرات خیلی خوبی دارم ازینجا. از روزهایی که پنلو باز می کردم و یک نفس، غمگین، عصبانی، هیجان زده مینوشتم و منتظر میموندم تا "کامنت های خوشبو" از راه برسن و چشممو به یه دریچه جدید باز کنن. روزایی که دوست ها و آدم های خوب پیدا می کردم و یه هیجان خوشایند وجودمو میگرفت. منتظر نوشتن ها و ستاره ها میموندم. وقت هایی که با خجالت چالش ها رو مینوشتم و بعد از چندروز پاک میکردم.
و اون کامنت ها، کامنت هایی که گاهی میگرفتم و برای چند دقیقه، حتی خوشحال ترین و خوش حس ترین دختر دنیا بودم. از اون کامنت های"تو چقد خوب مینویسی و چقد با نوشتنت حس خوبی گرفتم"
بیان و روزها و دوستهای خوب، مرسی بابت همه چیز.
از این به بعد اینجا می نویسم.
خوشحال میشم اگر اونجا هم من رو بخونید و حس خوبتون رو بیارین(جدی میگم:)
خداحافظ بیان عزیز و ببخشید بابت تمام بچگی ها و چرت و پرت نویسی ها :)