شنبه ۹ فروردين ۹۹
1.اواخر دورهمی بود و عقربه تیک تاک می کرد. ساعت گوشیم شد صفر صفر صفر صفر.
توی تاریکی آهنگ گذاشتم با نور گوشی رقصیدم: ولکام تو سیکستین.
2. حدود سه روز کرختی داشتم. با احتساب امروز. (احتمالا تاریخ انتشار این پست نه فروردین میخورد که روز تولدم بود اما حالا یازدهم است. که ساعت از دوازده شب هم گذشته پس دوازدهم است!) برایم تجربه ی خوبی بود. سریال دوست داشتنی فرندز را شروع کردم و توی این دوروز کلی خندیدم. جهان بهم ریخته و کسی با دوروز بیخیالی از مدار به در نمی شود. با این حال از فردا برمی گردم به خودم. می خواهم به خودم ثابت کنم که آدم بی جنبه ای در سریال دیدن نیستم:)
3.اینترنت را با پول خودم خریدم. سرعتش عالیست و می خواهم ازش عالی استفاده کنم
4. مهم نیست که من پست شماره دار نوشتم. مهم نیست که انقدر هم کوتاه نوشتمش. مهم نیست که من واقعا می خواهم بزنم روی دکمه ی انتشار. حداقل دارم با هر ده انگشتم می نویسمش. دنیا همینطوری است. همیشه سالگرد های تولد را لزوما نباید با نوشتن تمام تجربیات سال قبل و هدف گذاری های سال پیش رو شروع کرد. می توان فردای تولد را به عنوان یک هدیه تمامش را فیلم دید و خندید. ارزش سردرد شدن را دارد. گاهی باید واقعا به خود اجازه داد که روال های همیشگی را بر هم بزنی.گاهی باید به خود اجازه بدهی از ارزش های همیشگیت دست بکشی. گاهی باید کل یک روز را ویست کنی. به خودت اجازه بدهی بد بنویسی. کم و شماره دار بنویسی. بدون اینکه از خودت عصبانی شوی:
باید گاهی رها شد. آن هم با احساس خوب. و بعد از اینکه دیدی چه مزه ی مزخرفی دارد، برگردی به خود اصلیت. با احساس بهتر.