گاه نوشت های یک نویسنده

میدانم که این بازی روزی تمام خواهد شد،اما حتی اگر بازنده هم باشم؛ میخواهم که خوب تمام کنم.


نود و هشت

نرسیدم به نوشتن نود و هشت نامه یا آخرین پست نود و هشت یا این عنواین. البته،  با اینکه الان نود و نه است، رسما نود و نه نیست‌‌. به هرحال، سردرد دارم و باز میخواهم بنویسم. یک هفته بیشتر می شود که مرتبا مینویسم.احساس قدرت می کنم. احساس خوشحالی و خوشبختی. سال نود و هشت واقعا برایم سال خوبی بود. فهمیدم دوستی چیست، عجز چیست، فتح چیست. یک روز رفتم روی پشت با و روی بادکنک هلیومی‌یی آرزو هایم را نوشتم. آن آرزوها براورده شد. نه به خاطر رسیدن آن بادکنک به آسمان. به خاطر اینکه آن آرزوها هدف بود.

من به چشم ها خیلی دقت می کنم. هرکس را میتوانی از روی چشم هایش بفهمی. به چشم های نوروز نود و هشتم که نگاه می کنم، خیلی چیزها می بینم. معصومیت بیشتر، نادانی بیشتر، ناپختگی بیشتر. درد و رنج و لذت کمتر.

به خیلی چیزها رسیدم امسال. از هشتاد کتاب، داستان های چاپ شده، مصاحبه چاپ شده، دوستی های فتح شده و ترک شده، یادگیری تایپ، چندین فیلم، چندین کلاس، دوم شدنی که از اولی های دفعات پیش با ارزش تر بود؛ بزرگ شدن میان پیاده روی ها و کافی شاپ های تنهایی، طرد‌ شدن و ترک کردن، نوشتن، نوشتن، عشق ورزیدن... .

واقعا میخواهم آدم بهتری بشوم امسال. هزاربار هم بگوییم که برنامه ریزی و امید بستن بی فایده است، من تلاشم را می کنم. واقعا می گویم. با تمام بدی ها و کاستی ها و خشم ها و کژی های امسالم، همان چند دفعه کمک هرچند اندک، احساس می کنم روحم را شفاف کرده. 

یکی از بلوغ های نود هشت همین ماه کرونایی اخیر بود. من برگشتم به آغوش نوشتن، آزادانه فکر کردن، فرو رفتن و خلوت کردن و دلتنگ شدن و از یاد بردن. 

دچار بی حسی خاصی هستم. در این دوره نه عصبانی می شوم و نه غمگین. نه از مرگ دیگران میترسم و نه از مال خودم. نسبت به انقراض بشر هیچ حس خاصی ندارم هرچند که گمان نمی کنم به این زودی ها اتفاق بیفتد. نسبت به این شایعه جنگ بیولوژیکی، دلم نمی خواهد باورش کنم. مهم نیست هرچند نفر تکرارش کنند. تا زمانی که واقعا کسی اعتراف نکرده یا سندی نباشد باورش نمی کنم. چه فایده دارد؟ وقتی ادم میتواند بین بلای طبیعی بودن و قساوت یا وحشتناک بودن یک فرد یا افراد انتخاب کند، چرا باید آنی که اعصاب را بیشتر خورد می کند انتخاب کند؟

درس نخوانده ام در این مدت. اما می دانم که خواهم خواند. روشم دستم آمد:فقط باید پشت میزتحریرم بنشینم.

چندساعت دیگر بیدار می شوم و لباس سفید نو میپوشم و چشم میکشم به لحظه ای که شیپور بزنند و برقصم. مثل امروز که با آکاردئون وسط کوچه از جا کنده شدم.

سال خوبی بود واقعا. چندوقت پیش داشتم چت یکی از دوستانم را میخواندم که نوشته بود درست است سال نود و هفت خیلی سال بدی بود... . اگر بخواهیم آنطور حساب کنیم تمام سال های رفته و نیامده بدند. این ماییم که باید اعتراف کنیم احساس واقعی مان نسبت به اعمال خودمان در سال گذشته چیست.

عمیقا متشکرم از تمام کسانی که امسال کنارم بودند، بهم روحیه دادند، تشویق و یا حتی تنبیهم کردند... .

سال خوبی بود و سال خوبی خواهد آمد. می روم بخوابم.

سال نوتان مبارک♡

امید وارم که آخر99 هم بیای همینجا و همین احساس خوب و رضایتت رو به اشتراک بزاری:) 

سال نو شمام مبارک

ایشالا!
و بهترین آرزوها برای شما:)

نوروز مبارک:)

نوروز توام مبارک ای گربه ی بزرگ=)

سلام
سال نوی شما هم مبارک باشه :)

🌹🌹

سلام گوگولی پرتلاش من ^^ 

اومدم بگم که امیدوارم عید قشنگی داشته باشی 

و تموم سختیای پارسال رو همونجا جا بزاری ^^ 

بوس بهت ♡ بیا یه سال خیلی قشنگو بسازیم ♡

سلام نسترن عزیز زیبا❤
همچنین برای تو😍
حتما💃ایشالا :*

عیدت مبارک پرنیان🧡

سال پربار و خوبی داشته باشی؛ پر از اتفاقات دلنشین.

عیدشمام مبارک مهناز=)
همچنین❤

چه سال پربار و قشنگی داشتی! *-*

عیدت مبارک پرنیان! =)) 

ممنونم^-^
عیدتوام مبارک!
با کلی آرزوهای خوب^-^

سال نوت پساپس مبارک. :) 

سال قشنگ و پر بار و پر از نوشتن و یادگرفتنی ها برات آرزو میکنم سنپای =)

 

مرسی هلنک♡
همچنین برای تو❤

سال نوتون مبارک :))

من که راضی هستم از سال قبلم :) خصوصا همین ماه آخر . 

 

انگار همه همین ماه آخر تونستن به خود واقعیشون برسن.

سال نو شماهم:)
پس بزنین قدش🖐

بیشتری ها بله :)

تو که اینقدره با انگیزه ایی، خوب معلومه که ۹۹ خیلی خوب خواهد بود واست

چه کامنت قشنگی :))
ممنونم

امیدوارم امسال سال خوبی باشه برات 

سال نو مبارک

همچنین برای شما
سال نو مبارک^-^

عیدت مبارک پرنیان، امیدوارم امسالم به آرزوها/اهدافت برسی ^_^

 

اتفاقا منم می‌خواستم یه مطلب در این مورد بنویسم که چند ساله هی می‌گیم سال بدی بود ایشالا سال بعد بهتر باشه. ولی شاید به قول تو معیار بهتر این باشه که ببینیم خودمون چقد بهتر شدیم، رشد کردیم و به هدفامون رسیدیم.

مرسی فاطمه ی عزیز. عید شمام مبارک
بله بله دقیقا. اونطوری بخوایم حساب کنیم سالی وجود نداره که اتفاق بد نداشته باشه=)

سال نوت مبارک

سال نوی شما هم مبارک

سلاااااام

مثل همیشه عالی.پر از حس خوب. :)

تبرییییییییییک.به خاطر داستان های چاپ شده.تبریییییک به خاطر سال 98 قشنگی که داشتی. :)

عیدت مبارک پرنیان عزیز. :)

پ.ن:یه تبریییییییییک خیلی بزرگ هم به خودم به خاطر پیدا کردن دوست خیلی خیلی خوبی مثل پرنیان.دوستی که با این که تا حالا از نزدیک ندیدمش ولی می تونم خیلی راحت با اخلاق و رفتار قشنگش تصورش کنم.مگه دوست های صمیمی همین طور نیستن؟ :)

سلام بر کاراگاه امیلی هلمز.
ممنونم دختر:)
و تبریک بهتو به خاطر دانشگاه و تمام روزهای سختی که رد کردی :)
پ.ن: تو به من لطف داری. نمی دونی چقدر ازخوندن کامنتت انرژی گرفتم :)
دوشنبه ۴ فروردين ۹۹ , ۱۳:۴۷ مائده ‌‌‌‌‌‌‌

سلام پرنیان عزیز،

نظر به اینکه تو یک کتابخوار واقعی هستی! خواستم ازت یک مشورت بخوام.

من خواهرزاده‌ی ۸ساله‌ای دارم که میخوام براش کتاب بخرم، تو این رنج سنی، ممکنه چندتا کتاب مناسب معرفی کنی بهم؟ ممنون ازت.

سلام مائده جان =)
اممم. 
مطمئنا الان خیلی کتاب های کودک جدیدتر و قشنگ تری اومده. ولی منم چندتا میگم:
مجموعه کتاب های جودی دمدمی( یک مجموعه ی دوازده جلدی خیلی قشنگ و واقعا خلاقیت و کلی چیزهای خوب دیگه رو توی بچه شکل میده. من خودم هشت نه ساله بودم خوندم و واقعا پیشنهاد میشه. ضمن اینکه این مجموعه چند تا مجموعه ی جانبی هم داره مثل مجموعه استینک دمدمی و جودی و دوستان و جودی و استینک و... . همشون قشنگن. منتها اگه خواهرزاده ت دخترن مجموعه ی جودی رو بگیر و اگر پسرن مجموعه ی استینک)، آرمنته ی جن زده، مجموعه  تن تن( کمیکه و خیلی قشنگ و اصلا دخترونه پسرونه نداره). مجموعه ی تام گیتس( یه خورده کتاباشگرونن ولی جذابن خصوصا برای پسربچه ها، کتا بهای نشر پرتقال یا کتاب های فندق از نشر افق هم کتاب های خیلی خوبین:)

"...از یاد بردن" ...

مهمه :)

بوس پس کله ات. :)) 😍

😍❤
سال نود و هشت سال همه ی این ها برای من هم بود.ما با هم امسالو بزرگ شدیم و من ازین بابت نمیتونی تصور کنی که چقدر خوشحالم❤️
دلم خیلی تنگ شده:(فک کنم تو چار تا ایمیل قبلیم هم اینو گفتم:)اشکال نداره هرچقدر بگم کمه بازم
we 'll make this year together

چقدر خوبه که یک شخص اینقدر سرزنده است. باید نوشته‌هایش را خواند و گرم شد.

لطف دارید😊

سال نوت مبارک باشه، کلی قشنگ‌تر از ۹۸ حتی ^^♡

مرسی =)
برای تو هم :)

سلام. خوبید؟

برنامه ریزی/هدف گذاری کردید برای سال آینده؟ اگر آره میشه خلاصه بگید به چه روشی یا چجوری؟

سلام مرسی.
ایمیل لازمه این کامنت:)

آره راست میگید بحثی نیست که بشه "خلاصه" گفتش. بیخیال.

فرندز قسمت چندید؟ :)))

:)
فصل شیش، قسمت ده D:

یاا خدا !

کی شروع کردید مگه؟😦😃

مصرفتون بالااستا. :))))

10 فروردین :)
فصل یک و پنجو خیلی زود دیدم. ولی به هرحال توی این قرنطینه آدم فرندز نبینه چی ببینه؟ :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بارها گفته ام که من درکتابهایم خلاصه میشوم و کتابهایم در من. گاهی با سهراب سرمست میشوم و گاهی با فروغ مغموم. ولی مهم همین است که من هم، یک انسان، مثل همه ی انسان های دیگر، اشک میریزم، میخندم، عصبانی میشوم، اشتباه میکنم و زمین میخورم.‌..
تنها کسانی که صمیمی ترین و صادق ترین دوستانم بوده اند و خواهند بود، نوشتن و خواندن هستند...
پس من، با تمام اشتباهات و شور و شیرین های دنیای نوجوانم، آنقدر زمین میخورم تا یک روز بلند شوم روی قله بایستم و با یک لبخند دردمند زمزمه کنم که موفق شده ام :)

Designed By Erfan Powered by Bayan