چهارشنبه ۸ اسفند ۹۷
پیج اینستاگرامی بود، زیبا و با نشاط. پیج خانمی بود که عاشق گل و عکاسی و دیزاین خانه و شماره دوزی و اینجور کارهای (جدیدا مد شده بهش میگویند رنگی رنگی)بود.
من از گل دوستی اش و عکس های رنگارنگش خوشم می آمد و هرازگاهی پیچش را از گوگل(اینستاگرام ندارم) چک میکردم.
ایشان جدیدا مثل اینکه رفته اند مالزی. یک چیزی که باید بگویم این است که این خانم اصلا از آن خودنما های بدبختی که یکجور هایی فکر میکنند اسوه الحسنه برای همه ی عالم هستند، نبود. خلاصه اینکه در پستی جدید عکسی گذاشته اند از خوردن خرچنگ و قورباغه و الخ.
دقیقش را نمیدانم، اما خیلی خیلی از فالوورها کم شده اند... کامنت های زیر پست همه پند و نکوهش و موعظه است. که اگر اسلام گفته حرام است حکمتی داشته و این ها.
یک نفر کامنت گذاشته بود که خیلی اخ و تف نکنید، شما از چیزی بدتان نمی آید که بهش عادت کرده اید. همین کله پاچه ی خودمان. کسی که به عمرش نخورده ممکن است همینقدر منزجر شود. همه نوشته اند که تو نباید پست بگذاری و کارهای غیر اسلامی را مد کنی. بعضی کامنت ها قابل تحمل است اما بعضی طرز تفکر ها و آن های دیگر، نمایانگر احمقی، نادانی و بیشعوریست.
(نمیدانم باید بابت صریحی این جمله معذرت خواهی کنم یا نه. چون منظور من فحش نبود. صفت و حالت بود😞)
به نظر من همان هایی که از روی چهار تا لوازم خوشگل و تقلید کاری از ایده های طراحی خانه و سردراوردن از مسائل خانوادگی اشخاص مجازی و غیره فالو کردند، همان ها هم با این پست آنفالو کردند.عوامی که مثل میمون هیپنوتیزم شده فقط کارشان تقلید است و کپی و تقلب. کسانی که مغزشان کار درست و نادرست را نمیتواند تشخیص دهد و برای همین اطرافیانشان باید مواظب باشند که کار نامعقولی نکنند چون ایشان دست خودشان نیست و تقلید میکند. مثل همان قضیه ی خودت را بپوشان تا مرد ها کنترلشان از دست نرود :/ اصلا حتی اگر متنفر شدند میتوانستند بدون هیچ رجز خوانییی آنفالو کنند. یکی نیست بهشان بگوید به تو چه؟ نه واقعا به تو چه ربطی دارد؟ پیج شخصیست. زندگی شخصیست. دوست دارد. دلش می خواهد.
به شخصه خودم هم حالم بهم خورد. کلا از گوشت خواری بدم می آید. احساس کثیف بودن بهم دست می دهد. اما نمیخواهم دیگر از پیجش دیدن نکنم. گل ها و گلدان های زیبایش، عکاسی ها و موضوعات جالبش، هنوز هم برایم جالب است. و قورباغه ای که کسی هزاران کیلومتر دور تر از من خورده و تا الان هضم هم شده، شرایط را عوض نمیکند. این را باید یادمان باشد که همه ی ما روز ها و ساعات و لحظه ها ی منزجر کننده ای در زندگیمان داشته ایم و شاید داریم، که اگر روی یک پرده برای همه به نمایش بگذارند، قطعا هیچ کس دور و برمان نخواهد ماند.
پ.ن: یکی دو سالی می شود که به طور شدیدی نسبت به بحث بی علاقه و بی تفاوت شده ام و احساس میکنم که هرچه بیشتر میگذرد، بی تفاوتی ام شدت میگیرد. دلیل نوشتن این پست این بود که استدلالم از اینجور موضوعات را جایی ثبت کنم که شاید اگر طرز فکرم بعد ها تغییر کرد بدانم که یک روزهایی اینجور فکر می کردم.
پ.ن: بهمن نامه ام را تا آخر همین هفته منتشر می کنم :)