پنجشنبه ۱۴ بهمن ۰۰
با اینکه کوتاه کردن مو قضیهی بزرگی نیست؛ اما دوست دارم دربارهش بنویسم. نوشتن دربارهی چیزهایی که همیشه میدونستی نهیشون میکنی و حالا داری خودت انجامشون میدی حس جالبی داره. انگار میگه که ببین تو هم انسانی و ته تهش، نمیتونی ذوق و علایقتو کاملا از بقیه آدمها جدا کنی.
به هر حال، موهام رو کوتاه کردم. موهای فر تا پایین کمرم رو. حالا تا روی شونه هامن. اول بافتمشون و بعد دو سوم بافت رو قیچی کردم. خوشگل شد و بهم میاد. هرچند که از این شخصیت بامزه ها بهم داده. از این هایی که میدونید، عینک میزنن و جورابای رنگی رنگی میپوشن و پلنرای فانتزی میخرن و فیلم مورد علاقهشون me before youه. قبل تر از اون هم از این هایی بودم که موهای زیبای تا پایین کمرم توجه آدما رو جلب میکرد و بهم بخاطر موهام کردیت میدادن. که هیچکدوم رو دوست نداشتم. ضمن اینکه بقیه فکر میکردن زیبایی ظاهری با شخصیتم در تناقضه. انگار که اون مو و شکل رو میدیدن و بعد که رشته و شغل مورد علاقهم رو میپرسیدن ناامید میشدن:/
یه مدل مو بهم بدین که تبدیل به این دخترهای INTJ قلب یخی پرکار بکندم:)))) شوخی میکنم، همینی که هستم رو دوست دارم.
میدونید، فکر میکنم علت بزرگ شدن قضیه کوتاه کردن مو به دلایل آدم ها برمیگرده. به دلایل آدم ها و بازخورد آدم های دیگه. یکی به عنوان تولدی دوباره موهاش رو کوتاه میکنه و یکی به خاطر شکست عشقی. چون مو، موئه و نه تنها کوتاه کردن موهامون، بلکه مرگمون هم نقص چندانی توی این دنیا وارد نمیکنه_جز توی قلب آدم هایی که دوستمون داشتن_ و خب برای مو هم میتونه همین صدق کنه نه؟
دلایل من مضحک تر از این حرف ها بود. چون ۲۴/۷ میگرن های وحشتناک داشتم کوتاه کردم تا بلکه سرم سبک بشه. و اینکه خب میدونید، به قول النا درمیاد. اینجوری که نمیمونه.
وقتی عکس بافت جدا شده از سرم رو توی گروه گذاشتم، دخترها همه استقبال کردن و بازخورد مثبت دادن. پسرها هم که تیپیکال، غر زدن. قشنگترین بازخورد مال مهدی بود که هیچی نگفت، فقط سی ثانیه گیتار زد و فرستاد. رفتم ازش پرسیدم که پسرم، این یعنی ننگ بر تو یا آفرین بر تو؟ گفت آفرین بر تو:))
و خب غیر بچههای گروه، کسی نبود که براش بفرستم. یا شاید هم خودم برای کسی نفرستادم نمیدونم. دلم نمیخواد بابت چیزهای کوچیک جلب توجه، یا بهتر بگم تقاضای توجه کنم. اگرچه، اگر ازم بخواین که صادق باشم، بهتون میگم دلم میخواد هنوز دوست های قبلیم پیشم میبودن تا به سلامتی موهام میرفتیم شیک شکلات مینوشیدیم.
این وسط هم گزینهدو هی پیام میده که فردا دقیقهی دروس عمومی از اختصاصی جدا شده. باز وقت کم نیاری ادبیاتی که ۸۰ میزدی رو صفر بزنی! و من میگم حالا نمیشه یکم دیگه دربارهی موهام فلسفه ببافم؟ سرشو تکون میده. نمیدونم علامت تاسفه یا رد کردن، اما هرچی که هست، بهتره جور و پلاسم رو جمع کنم و برم دینی بخونم.