گاه نوشت های یک نویسنده

میدانم که این بازی روزی تمام خواهد شد،اما حتی اگر بازنده هم باشم؛ میخواهم که خوب تمام کنم.


دقیقه ی نود!

آخر چرا اینطوری شد؟

امروز که یک ساعت بهمان بیشتر هم وقت دادند؟ دیدید چی شد؟ دو تا تابستان نامه ام را(یکی در وبلاگ و یکی در دفترخاطره) ناتمام ماندند. سفرنامه ام را ننوشته ام. نامه های اول مهر به دوستانم را ننوشتم، نامه به خود فردا و حجت تمام هایم را ننوشتم، اتاقم را همین الان مرتب کردم، ریزه کاری های بولِت ژورنالم را تکمیل نکردم!

دیگر چه بگویم؟

فقط پنج دقیقه تا پایان تابستان مانده و همین را بگویم که خیلی مفید و هدفمند پیش بردمشو لذت بردم ازین تابستان و کلی هدف ها و اراده ها و تجربه های جدید کسب کردم :)

کلا تا چهار دقیقه ی دیگر نهمی محسوب میشوم و از فردا رسما دختر دبیرستانی به حساب خواهم آمد و مهر را با اقتصاد شروف خواهم نمود!

+ هرچند امروز به دلیل تغییرات هورمونی‌یی که سارا خیلی خوب در آخرین پستش توضیحش داده، تمام خوش خلقی های تابستانم به باد رفت و کمی غرغر کردم ولی الان بهترم و خب خداروشکرر(مدل هیولایی بخونید)

++زشت نیست تابستان نامه ام را یک مهر بگذارم؟

منم میخام همون یک مهر بذارم نگران نباش😂

خداروشکر باز D:

خوش بگذره دیبرستان :)

مرسی :)))

سلام

عه شما تا اخرین دقایق تابستون بیدار بودید

من یه ساعت مونده بود گرفتم خوابیدم😑

تا 10 مهر قبوله:)

سلام
بله بله :)
شما تازه قرار نبوده صبح پاشید برید مدرسه چرا؟ :/
خداروشککر

اصلا اصلش اینه که تابستون تموم شه بعد تابستون نامه رو بذاری :))

خدا رو شّکر :))

مرسی از انرژی دهی :))
^--^

بابا ریلکس باش دختر، از من باد بگیر. هییییچ کاری نکردم، ولی بازم سرخوش و خجسته می شینم فقط پست می ذارم. :دی

آخ که این عنوان "دبیرستانی" چه حالی برای آدم داره! =)

++نه، هیچم زشت نیست.

باشه =) از تو باد میگیرم D:
راستی امروزت چطور گذشت؟ (حتما پست گذاشتی دیگه چرا پرسیدم)
خداروشکر ؛)
دوشنبه ۱ مهر ۹۸ , ۱۴:۱۹ شارمین امیریان

سلام.

دختر دبیرستانی شدنت مبارک😍

اقتصاد؟! یعنی رشته ت اقتصاده؟ مگه داریم تو دبیرستان؟

سلام 
ممنون استاد ^-^
نه بابا اقتصاد چیه. رشته‌م انسانیه، توشم اقتصاد داره :)

به جمع دبیرستانیا خوش اومدی ^^

تابستان نامه! چه کیوت ^^

خخخ کنچانا منم نصف لیست کارای تابستونمو موکول کردم به بعد کنکور! XD

وای از دست این هورمونا :"

 

 

متشکر :)
=)
آره دیگه D:
(ایموجی غر و گریه)

موفق باشید :)

رشته‌تون رو از الان انتخاب کردین؟ انسانی حتماً!

ممنونم :)
بلی :)
درست حدس زدین ^-^

با اینپستت یادم اومد منم کلی کار ناتموم داشتم که باید تابستون تمومش میکردم :دی

من کارای ناتموم ندارم خدایی!
فقط نوشتن کارای تموم کرده‌م مونده :)

خیلی وقته از دوران مدرسه به دورم ولی من هم از برنامه های زندگیم عقب افتادم .

من همین ها رو بنویسم تمومه :))

جمعه ۲۶ مهر ۹۸ , ۱۶:۳۲ دختر دماغ گوجه ای :)

بعضی وقتا خودمم شوکه میشم که الان یه دختر دبیرستانی ام !

خدا رو شکر که تابستون رو خوب گذروندی! من که اصلا وقت نشد تابستون نامه بنویسم، دیگه نزدیک آبان خیلی دیره D:!

آره واقعا!
اصلا نمیگم تند گذشت و هیچی نفهمیدم اتفاقا خوبم لذت بردم ولی بازم زود بزرگ شدیم!
بنویس شیدا، هیچ وقت دیر نیست. خود منم وسط مهر نوشتم. اتفاقا الان بنویس مارو دوباره ببر به حال و هوای تابستون ؛)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بارها گفته ام که من درکتابهایم خلاصه میشوم و کتابهایم در من. گاهی با سهراب سرمست میشوم و گاهی با فروغ مغموم. ولی مهم همین است که من هم، یک انسان، مثل همه ی انسان های دیگر، اشک میریزم، میخندم، عصبانی میشوم، اشتباه میکنم و زمین میخورم.‌..
تنها کسانی که صمیمی ترین و صادق ترین دوستانم بوده اند و خواهند بود، نوشتن و خواندن هستند...
پس من، با تمام اشتباهات و شور و شیرین های دنیای نوجوانم، آنقدر زمین میخورم تا یک روز بلند شوم روی قله بایستم و با یک لبخند دردمند زمزمه کنم که موفق شده ام :)

Designed By Erfan Powered by Bayan