گاه نوشت های یک نویسنده

میدانم که این بازی روزی تمام خواهد شد،اما حتی اگر بازنده هم باشم؛ میخواهم که خوب تمام کنم.


در باب بلاگ :) (1)

نه می دونستم بیان کجاست، بلاگفا چیه، اتفاقایی که توشون افتاده بود، از هیچکدومشون خبر نداشتم :)

یک روز تابستونی نشسته بودم، گفتم حالا که آتنا انقدر منو دعوا میکنه واستا یک وبلاگی بزنم :)

اگر دقت هم بکنید، اولین پست وبلاگ من انگار یک نوشته ی بچگانه و از نظرخودم مسخره و سرسریت. و اصلا به پست های دیگه نمی خوره :)

رفتم زیر وبلاگش زدم روی بیان و اینطوری شد که گاه نوشت های یک نویسنده درست شد :)

بعدش هم رفیتم ناهار خوردیم و اصلا قضیه ی وبلاگ فراموشم شد D:

تا اینکه یک روز از دهان بنده در رفت و به آتنا لو دادم که آره وبلاگ دارم. کلی جیغ زد که آدرسشو بده و ایناها هی میگفتم آخه هیچی توش نیست ولی بازهم =))

و اینکه پروسه ی راضی کردن من به وبلاگ نویسی توسط آتنای عزیز از ۴ مرداد تا ۲۴ آذر، روز تولد خودش طول کشید. تولد اصلیش رو همون روز میدونم اما اگر اون گوشه عمر سایت رو ۳۶۵ روز دیدین بدونین امروز روز تاسیس "گاه نوشت های یک نویسنده‌"ست :)

باشد که روزی سالگردهای تولد کتاب هام رو جشن بگیرم :)

پس ما باید از اتنا خانوم تشکر کنیم:))

رفتم گشتم من اولین بار 17 بهمن اومدم وببلاگتون^_^
من هم باید ازش تشکر کنم :)
جمعه ۴ مرداد ۹۸ , ۱۶:۴۳ معلمی از جنس اینده
سلام 
باید از اتنا تشکر کنیم:)))
سلام :))
ممنون ^-^
و او تورا به این کار واداشت و تو مرا دست آتنا درد نکنهک
تولد یک سالگی گاه نوشت های یک نووویسندهههه خیییلییییی مبااارککک پرنیااااان عزیزم♥
و این پروسه ی زیبا همچنان ادامه دارد ♡~♡
ممنون ^-^
مبارک باشه یه سالگی وبلاگت :) ایشالا یه سالگی کتابت ^_^
مرسی مرسی 😄😃 ^-^
تولد وبت مبااااارک...
چقدر خوبه که می نویسی... تولد یه سالگی خودتم مبارک وبلاگ نویس :))
ممنون ♡~♡
مررسی :)
فکر کنم از اولین وبلاگ هایی بودی که دنبالت کردم ؛)
مبارکه  امید وارم هیچ وقت پاک نشه
:)
امیدوارم پشیمون نشده باشی *_^

رفتم پیدا کردم، سومین :)
اصلا.
مبارک باشه ایشالا 120 سالگیش
اول باید خودم 135 سال زنده بمونم 🤤
ممنون :)
ان شالله سالگرد تولد کتاب هات، پرنیانِ قشنگ :) 
خیلی مرسی نبات خدا :)
یکسالگی شدن وبلاگت مبارک :)
مرسی :)
جمعه ۴ مرداد ۹۸ , ۲۰:۵۶ حـ . آرمان (استاد بزرگ)
سلام
تبریک میگم :)
سلام
متشکرم :)
من میخوام پلن بریزم تولد ۱۵ سالگیم یه کاری کنم که اونم نشد
وبلاگتون ۱۵ ساله میشه؟ جداا؟
این وبلاگ که داخلش مینویسم نه . این توی سکوت خودش یک سالش شد .
ولی وبلاگ نوشتنم آری ... پونزده سالش شد .

مبارکه برای شمام :)
به به، مبارک باشه!!
دست آتنا درد نکنه خب! :) 
متشکر :))
آتنا بیا ببین تشکرات رو!
D:
تولدش مبارکککککک💜😍💜😍
دارین ۱۳۱ ستاره رو باز میکنین؟ چه عجب!
مرسی :)
یک ساله شدن اینجا مبارک :)
به امید چندین ساله شدن اینجا، به امید چندین ساله شدن کتاب هایی که قراره نویسنده اونها شما باشید :)
ممنونم :)
^--^
ابی عزیزم! ^_________^تولدوبت مبارکککککککککککککک!تو خالق اینجایی عزیزم^_^ مثل پابلو پیکاسو!مثل داوینچی!مثل نمونه جمعو جوری از یه مامان! ^_^
تبریکمیگم!همیشهتوش شاد باشی!همیشه توش"خودت" باشی!
پی نوشت:به امید امضایی که صفه اول کتابت برام میزنی.
مررسی نارنجی :)))
آقا دیگه=) قیاس من با داوینچی؟ شرمنده نفرمایین ؛)
ممنونن :)))) تشکررر^---^
پ.ن: ♡~♡
من به شخصه از اتنای عزیز تشکر میکنم که باعث شد وبلاگ خودت رو شروع کنی و ما با همچین دختر ماهی اشنا بشیم
ایموجی قلب قلبی و اشک شوق ♡~♡
خوشحالم که تونستم راضیت کنم:))
خیلی خیلی خوشحال
:))))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بارها گفته ام که من درکتابهایم خلاصه میشوم و کتابهایم در من. گاهی با سهراب سرمست میشوم و گاهی با فروغ مغموم. ولی مهم همین است که من هم، یک انسان، مثل همه ی انسان های دیگر، اشک میریزم، میخندم، عصبانی میشوم، اشتباه میکنم و زمین میخورم.‌..
تنها کسانی که صمیمی ترین و صادق ترین دوستانم بوده اند و خواهند بود، نوشتن و خواندن هستند...
پس من، با تمام اشتباهات و شور و شیرین های دنیای نوجوانم، آنقدر زمین میخورم تا یک روز بلند شوم روی قله بایستم و با یک لبخند دردمند زمزمه کنم که موفق شده ام :)

Designed By Erfan Powered by Bayan