گاه نوشت های یک نویسنده

میدانم که این بازی روزی تمام خواهد شد،اما حتی اگر بازنده هم باشم؛ میخواهم که خوب تمام کنم.


خاطره نوشت

تولد مبینا بود دیشب. دختر عزیز خوش قلبی که آرزومیکنم نمونه اش در جهان فراوان شود. هرکس در ظاهر ببیندش، میگوید دختره ازین شراست!

در باطن ولی قلبی دارد وسیعِ وسیع :)

چندتا بچه دارد. یتیم خانه ها و مراکز کودکان معلول و... میرود. میخنداندشان، خوشحالشان میکند و اینها.

تولدش رفتم چون دوستش داشتم. خوشحالم که رفتم. دلم برای همه ی این بچه های خل و قرتی تنگ می شود :(

شنبه قرار است برویم اردو. و اردو را که بروم و بیایم، تمام توانم را میگذرام روی هدفم :)

روی بادکنک هلیومی‌یی هدفم را برای خدا نوشتم و فرستادمش هوا.

عکسش را هم گذاشتم روی پروفایلم و تا به آن نرسم و به دستش نیاورم برش نمیدارم :)

هی خودم رو تحریم کتاب میکنم ولی نمیشود. اصلا وقتی نخوانم انگار خودم نیستم و نمیتوانم فعالیت های دیگرم را انجام دهم، پس برای اینکه هم کتابِ در دست داشته باشم و هم پاش ننشینم و‌ زود نخواهم که تمامش نکنم، کتابِ خوانده شده برداشتم: جلد سه ی آنه شرلی :)

یک چیزی که روحم را ترمیم دهد و صاف و الکش کند. نوشته ی مونتگمری عزیز ♡

خب دیگر، برای اولین بار زور زدم ازاین خاطرات به قول سارا خَشوکی بنویسم :)

پ.ن: هرجاهستید موفق باشید و شاد :)

جمعه ۱۳ ارديبهشت ۹۸ , ۰۰:۱۰ نـــامـــیـــرا ‌‌‌‌‌‌‌
آنشرلی معرکست:-)
صدالبته! :)
خصوصا جلد یک تا سه و... هشتش!
عزیزم موفق و سلامت و شاد باشی همیشه 3>
مرررسی :))
همچنین شما ^_^
تولدش مبارک باشه :))
مرسی :))
تولدش مبارک :) 
:))
تحریم کتاب؟؟؟ ن با این موافق نیستم 
نه نه منم نیستم D:
ولی نمیشه دیگه موقع امتحاناست :(
حالا بااون راه حله یجور سر میکنم این دوماه رو ^_^
نایس
موفق باشی همیشه
ممنونم :)
تولدش مبارک :)
:))
تولدشون مبارک 
امیدوارم به تک تک آرزو ها و هدف های قشنگ تون برسین ...
ممنونم :)
چه دعای قشنگی پارادوکس عزیز...
همچنین برای شما ؛)
هدفت امتحان های ترمه؟
امتحان های ترم ارزش کتاب نخوندن نداره:)
من خودم بیش ترین کتاب هایی که خوندم تو دوره ی امتحان ها بوده
من هم!
دقیقا دوره امتحان های دو سال پیشم دوره ی ۸ جلدی آنه شرلی رو خوندم ؛)
هدفم امتحان ورودیمه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بارها گفته ام که من درکتابهایم خلاصه میشوم و کتابهایم در من. گاهی با سهراب سرمست میشوم و گاهی با فروغ مغموم. ولی مهم همین است که من هم، یک انسان، مثل همه ی انسان های دیگر، اشک میریزم، میخندم، عصبانی میشوم، اشتباه میکنم و زمین میخورم.‌..
تنها کسانی که صمیمی ترین و صادق ترین دوستانم بوده اند و خواهند بود، نوشتن و خواندن هستند...
پس من، با تمام اشتباهات و شور و شیرین های دنیای نوجوانم، آنقدر زمین میخورم تا یک روز بلند شوم روی قله بایستم و با یک لبخند دردمند زمزمه کنم که موفق شده ام :)

Designed By Erfan Powered by Bayan