گاه نوشت های یک نویسنده

میدانم که این بازی روزی تمام خواهد شد،اما حتی اگر بازنده هم باشم؛ میخواهم که خوب تمام کنم.


جنگجو

چیزی ننوشتم و حداقل نمی‌تونم بنویسم فعلا. اما این اینجا باشه که خودم یادم بمونه چقدر برای هر ثانیه جلو رفتن این روزهام جنگیدم و دارم می‌جنگم هنوز.

Proud of you and all of the efforts you put in the way

thanks man

سلام و درود جنگجوی نازنین 🌹

 

خوشحالم ک اینجا رو یادت نرفته و گاهی توش پست میزاری ! 😍💜

ی جفت گیوه ب من بدهکاری پرنیان 😀 از بس پارسال اومدم و رفتم کفشام سوراخ شدن !🤣

 

سلامت باشی الهی🙏

سلام
وای:))
خوشحالم هنوزمی خونین اینجارو:))
همچنین شما:)

دوست ندارم کسی رو در جنگ ببینم. 

ولی بجنگ. 

هیچ جنگی معمولا سه چهار سال بیشتر طول نمی کشه.

و انسان ها تقریبا این سه چهار سال رو می تونن دوام بیارن.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بارها گفته ام که من درکتابهایم خلاصه میشوم و کتابهایم در من. گاهی با سهراب سرمست میشوم و گاهی با فروغ مغموم. ولی مهم همین است که من هم، یک انسان، مثل همه ی انسان های دیگر، اشک میریزم، میخندم، عصبانی میشوم، اشتباه میکنم و زمین میخورم.‌..
تنها کسانی که صمیمی ترین و صادق ترین دوستانم بوده اند و خواهند بود، نوشتن و خواندن هستند...
پس من، با تمام اشتباهات و شور و شیرین های دنیای نوجوانم، آنقدر زمین میخورم تا یک روز بلند شوم روی قله بایستم و با یک لبخند دردمند زمزمه کنم که موفق شده ام :)

Designed By Erfan Powered by Bayan