گاه نوشت های یک نویسنده

میدانم که این بازی روزی تمام خواهد شد،اما حتی اگر بازنده هم باشم؛ میخواهم که خوب تمام کنم.


گوشت قورباغه یا چی؟

 پیج اینستاگرامی بود، زیبا و با نشاط. پیج خانمی بود که عاشق گل و عکاسی و دیزاین خانه و شماره دوزی و اینجور کارهای (جدیدا مد شده بهش میگویند رنگی رنگی)بود.

من از گل دوستی اش و عکس های رنگارنگش خوشم می آمد و هرازگاهی پیچش را از گوگل(اینستاگرام ندارم) چک میکردم.

ایشان جدیدا مثل اینکه رفته اند مالزی. یک چیزی که باید بگویم این است که این خانم اصلا از آن خودنما های بدبختی که یکجور هایی فکر میکنند اسوه الحسنه برای همه ی عالم هستند، نبود. خلاصه اینکه در پستی جدید عکسی گذاشته اند از خوردن خرچنگ و قورباغه و الخ.

دقیقش را نمیدانم، اما خیلی خیلی از فالوورها کم شده اند‌... کامنت های زیر پست همه پند و نکوهش و موعظه است. که اگر اسلام گفته حرام است حکمتی داشته و این ها.

یک نفر کامنت گذاشته بود که خیلی اخ و تف نکنید، شما از چیزی بدتان نمی آید که بهش عادت کرده اید. همین کله پاچه ی خودمان. کسی که به عمرش نخورده ممکن است همینقدر منزجر شود‌. همه نوشته اند که تو نباید پست بگذاری و کارهای غیر اسلامی را مد کنی. بعضی کامنت ها قابل تحمل است اما بعضی طرز تفکر ها و آن های دیگر، نمایانگر احمقی، نادانی و بیشعوریست.

(نمیدانم باید بابت صریحی این جمله معذرت خواهی کنم یا نه. چون منظور من فحش نبود. صفت و حالت بود😞)

به نظر من همان هایی که از روی چهار تا لوازم خوشگل و تقلید کاری از ایده های طراحی خانه و سردراوردن از مسائل خانوادگی اشخاص مجازی و غیره فالو کردند، همان ها هم با این پست آنفالو کردند.عوامی که مثل میمون هیپنوتیزم شده فقط کارشان تقلید است و کپی و تقلب. کسانی که مغزشان کار درست و نادرست را نمیتواند تشخیص دهد و برای همین اطرافیانشان باید مواظب باشند که کار نامعقولی نکنند چون ایشان دست خودشان نیست و تقلید میکند. مثل همان قضیه ی خودت را بپوشان تا مرد ها کنترلشان از دست نرود :/ اصلا حتی اگر متنفر شدند میتوانستند بدون هیچ رجز خوانی‌یی آنفالو کنند. یکی نیست بهشان بگوید به تو چه؟ نه واقعا به تو چه ربطی دارد؟ پیج شخصیست. زندگی شخصیست. دوست دارد. دلش می خواهد.

به شخصه خودم هم حالم بهم خورد. کلا از گوشت خواری بدم می آید. احساس کثیف بودن بهم دست می دهد. اما نمیخواهم دیگر از پیجش دیدن نکنم. گل ها و گلدان های زیبایش، عکاسی ها و موضوعات جالبش، هنوز هم برایم جالب است. و قورباغه ای که کسی هزاران کیلومتر دور تر از من خورده و تا الان هضم هم شده، شرایط را عوض نمیکند. این را باید یادمان باشد که همه ی ما روز ها و ساعات و لحظه ها ی منزجر کننده ای در زندگیمان داشته ایم و شاید داریم، که اگر روی یک پرده برای همه به نمایش بگذارند، قطعا هیچ کس دور و برمان نخواهد ماند.

پ.ن: یکی دو سالی می شود که به طور شدیدی نسبت به بحث بی علاقه و بی تفاوت شده ام و احساس میکنم که هرچه بیشتر میگذرد، بی تفاوتی ام شدت میگیرد. دلیل نوشتن این پست این بود که استدلالم از اینجور موضوعات را جایی ثبت کنم که شاید اگر طرز فکرم بعد ها تغییر کرد بدانم که یک روزهایی اینجور فکر می کردم.

پ.ن: بهمن نامه ام را تا آخر همین هفته منتشر می کنم :)

عجب....
شاید دوست داشته امتحانش کنه 😊
دقیقاا.
هر چقدر هم لزج و حال بهم زن باشه
یک عده کامنت گذاشته بودن حالم بهم خورد ولی نوش جان😂
😊
اهان 
منظورت کسایی بود که کامنت میزارن
منم دقیقا نمیفهمم چرا دوست دارن تیکه و طعنه بپرونن: (
فکر کنم یک جایی رو میخوان برای تهیه فاضلاب های ذهن
و نشون دادن شخصیتشون😐
کسی که انقدر فالوور غیر خانواده داره پس حتما داره مسیر خاصی رو طی میکنه و دیگه نمیشه گفت اون پیج شخصیه.
وقتی اجاره میده این تعداد دنبال کننده داشته باشه پس داره برای اون مخاطب ها مینویسه و لزومی نداره از زندگی شخصیش توی همچین پیجی پرده برداری کنه مگه اینکه بازم از این کار منظوری داشته باشه.

این یه طرف داستانه و طرف دیگشم اینه که وقتی من پست میزارم و کامنتش رو باز میزارم باید منتظر هر حرفی باشم.

و به شدت باهات موافقم که زندگی هر فردی مال خودشه و به دیگران هم هیچ ربطی نداره که توش سرک بکشن و فوضولی کن وو بخوان نظر بدن چه برسه به اینکه بخوان قضاوت کنن.

سلام😊
درسته اجازه داده اما در هر پست تاکید میکرد به بی حاشیگی. پس میشه گفت اون پیج شخصیه اما یه عده ای علاقه به خوندن و دنبال کردنش دارن. منظورم اینه که آوم اصلا نباید حرف مردم براش مهم باشه.
برای اون مخاطب ها نمینویسه. به نظرم کسی که میخواد دنبال کنه، بهش اجازه داده شده که ببینه اون پیج دلخواه رو. نه اینکه چون داره اون پیج رو دنبال میکنه، تو دست و پات رو جمع کنی و فقط دلخواه اونا بنویسی :)
بله. خود اون خانوم هم حرفی نزده در ارتباط با کامنت ها. این صرفا زاویه نگاه منه به ماجرا.
:))

خرچنگ به نظرم خوشمزه‌س!
امتحان کردینش؟
راستی یه دوستای من خرچنگ میخوره میگه بینهایت خوشمزس و قیمتشم فوق العاده گرون😁
نوش جانش
😅
اون قسمتی که گفتی این را یادمان باشد ..... خیلی خیلی خوب بود. تحسینت می کنم بابتش.
اتفاقا منم تو تلگرام یه کانالی رو دنبال می کنم که مال دختر خانومیه که رفته آمریکای جنوبی و داره کشورهای مختلفش رو می گرده و غذاهای مختلفی رو می خوره و تجربه های متفاوتش رو با ما به اشتراک میذاره. ممکنه من با بعضی کارهایی که می کنه مخالف باشم اما خیلی چیزهاست که تو کانالش و تو شخصیت خودش دوستش دارم و باعث می شه که همچنان یکی از دنبال کننده های پر و پا قرصش باشم و با وجود تفاوت ها سعی می کنم بهش برچسبی نزنم. این اتفاق برای من هم به سادگی پیش نیومده... و گذر زمان و مواجه شدن با خیلی اتفاقاست که باعث می شه آدمی متعصبانه برخورد و قضاوت نکنه. هنوز هم می تونه سخت باشه ولی غیرممکن نیست!
😃
چه خوب امریکای جنوبی!
اسپانیا و پرتغال رو خیلی دوست دارم!
منم میرم یک روزی حتما :)
اما چه از نظر تجربه چه جهانگردی، گوشت حیوانات عجیب و بدبخت رو امتحان نمی کنم!
منم هرچی بیش تر پیش میرم بیش تر تعصبات ریز و درشت رو تو زندگی پیدا می کنم. به کلیت اینی که ادم نباید متعصب باشه اعتقاد دارم ولی گاهی میبینم چه چیزای کوچیک و پیش پا افتاده ای به ذهنم خطور میکنه، خجالت زده و عصبانی میشم.
+ جمله ی واقعا عالی‌یی بود.
هنوز میتونه سخت باشه، ولی غیرممکن نیست!
+خوشحالم برگشتین و اینجا اومدین :)
ان شا الله که یه روز به آرزوت می رسی.
پس تو می خوای اروپا گردی بکنی :)
+ ممنونم.
+ مچکر :) خوندن خیلی از پستات لذت بخشه :)
جهانگردی ؛)
اروپا، آمریکا و آفریقای جنوبی و شمالی، خاور دور...
ممنونم 😃
من خرچنگ خوردم و باید بگم که خیلی خوشمزه‌ست :|

سرخ‌شده‌اش رو دوست نداشتم زیاد. ولی آب‌پزش فوق‌العاده‌است. یبار یکی از دوستام اینو فهمیده‌بود تا مدت‌ها رابطه‌اش باهام سرد بود. هنوزم نمی‌فهمم چرا. مسلما غذاهایی هم هست که اون بخوره و من دوست‌ نداشته باشم. فکر نمی‌کنم تفاوت ذائقه و عادات و رژیم غذایی ربطی به شخصیت آدما داشته باشه
چه جالب =)
منم نمیفهمم ! الان دوباره با اون دوسته رابطون درست شده؟
دقیقا👍

آخه به بقیه چه ربطی داره که کی، چی میخوره :/

اصلا مگه تو اسلام فقط قورباغه و ملخ خوردن حرام شده! خیلی کارهای دیگه هم حرومه و خیلی ها هم اون کارارو میکنن و هیچکس هم کاری بهشون نداره. حالا فقط قورباغه خوردن عیب داره مگه؟!

البته درستش اینه که نه اعتقاد دار ها به بی اعتقاد ها کاری داشته باشن و نه بی اعتقادها به اعتقاد دار ها! منظورم این بود که چطور فقط به قورباغه خوردن مردم گیر میدن.

 

دقیقا و دقیقا و دقیقا.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بارها گفته ام که من درکتابهایم خلاصه میشوم و کتابهایم در من. گاهی با سهراب سرمست میشوم و گاهی با فروغ مغموم. ولی مهم همین است که من هم، یک انسان، مثل همه ی انسان های دیگر، اشک میریزم، میخندم، عصبانی میشوم، اشتباه میکنم و زمین میخورم.‌..
تنها کسانی که صمیمی ترین و صادق ترین دوستانم بوده اند و خواهند بود، نوشتن و خواندن هستند...
پس من، با تمام اشتباهات و شور و شیرین های دنیای نوجوانم، آنقدر زمین میخورم تا یک روز بلند شوم روی قله بایستم و با یک لبخند دردمند زمزمه کنم که موفق شده ام :)

Designed By Erfan Powered by Bayan